من عاشق شدم، یعنی واسه هزارمین بار عاشق شدم، هی عاشق میشم و همینطوری عشق رو عشق میاد، بعضی هاش کم رنگ میشه ولی بعضی هاش پر رنگ تر میشه.
من این دفعه عاشق یه جفت لوپ قرمز با دوتا چشم درشت سیاه با یه جفت مژه بلند عروسکی(از اون مدلها که شبیه ریمل زده هستن) با یه صورت گرد قلنبهٔ که تو لوپ هاش چال میافته وقتی میخنده با یه لب غنچهای شدم.
از وجنات و محسنات این معشوق من همی بس که یه شکم گرد قلنبهٔ به همراه دست و پایه تپلی که مچچ دست عملا دیده نمیشه و وقتی مچچ دستش رو سعی میکنی که از زیر این همه لایه قلنبگی در بیاری بیرون نگاه کنی، میبینی که اشغال جم شده اون تو و گیر کرده زیر این قلنبگیها و لایههای گوشت.
گردن معشوق من هم همینطوره، چون اصولاً گردن نداره، و وقتی سعی میکنی که خط گردن رو ببینی، میبینی که کلی چیز میز اون جا هست که زیر این همه گوشت پنهان شده.
معشوق من علاوه بر جذابیتهای ظاهری، یه اخلاقی داره که نگو.................
ساکت، آروم، همواره لبخند میزنه و هر بالایی که سرش بیاری فقط همینطوری نگاهت میکنه و فقط میخنده.
خوشحال و راضی از زندگی................
معشوق من خیلی خوبههه..................
خیلی زیاد دوستش دارم......... و تو نمیدونی که میزان دوست داشتن من چقدر زیاده....... . اصلا برات قابل تصور نیست...........
عکسش رو گذاشتم سر میزم و هر دقیقه نگاهش میکنم. هر بار که از دست کار زیاد عصبی و خسته میشم نگاهش میکنم، هر بار که خوشحالم نگاهش میکنم، هر بار که دلتنگم نگاهش میکنم. خلاصه زیاد نگاهش میکنم.
معشوقم رو یه چند وقتی میشه که ندیدم....... خیلی دلتنگم................