مدت ها بود دنبال این دو تا اهنگ بودم . امروز متن کامل شون رو پیدا کردم .همیشه با خودم زمزمه شون می کنم و تانصفه هاش که می رسه اونجاش که می گه : توی کوه ها دارن گل گل گل افتاب رو می کارن توی اون یکی هم این قسمتش : که در خون خستگان، دل شکستگان، آرميده طوفان دیگه از اینجا به بعد دیگه بغض و گاهی هم اشک اجازه ادامه اش رو نمیده
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شور افکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دل شکستگان، آرميده طوفان
به آيندگان نگر، در زمان نگر، بردميده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را،
بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشه شادی، تا سحر برويد
سرود ستاره را، موج تشنه با، آهوان بگويد
ستاره ستیزد و شب گريزد و صبح روشن آيد
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی ميهن آيد
گرفته تمام شب، شاخهای به لب، سرخ و گردهافشان
پرد گرده گسترد، دانه پرود، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را،
بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشه شادی، تا سحر برويد
سرود ستاره را، موج تشنه با، آهوان بگويد
سر اومد زمستون
شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوها لالهزارن
لالهها بیدارن
تو کوها دارن گل گل گل آفتابُ میکارن
توی کوهستون دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینهاش جان جان جان
وی سینهاش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
یه جنگل ستاره داره
لبش خنده نور
دلش شعله شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینهاش جان جان جان
وی سینهاش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
یه جنگل ستاره داره
زده شعله در چمن، در شب وطن، خون ارغوانها
تو ای بانگ شور افکن، تا سحر بزن، شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دل شکستگان، آرميده طوفان
به آيندگان نگر، در زمان نگر، بردميده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را،
بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشه شادی، تا سحر برويد
سرود ستاره را، موج تشنه با، آهوان بگويد
ستاره ستیزد و شب گريزد و صبح روشن آيد
زند بال و پر ز نو، آن کبوتر و، سوی ميهن آيد
گرفته تمام شب، شاخهای به لب، سرخ و گردهافشان
پرد گرده گسترد، دانه پرود، سر زند بهاران
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را،
بشارتدهندگان را
که لبخند آزادی، خوشه شادی، تا سحر برويد
سرود ستاره را، موج تشنه با، آهوان بگويد
سر اومد زمستون
شکفته بهارون
گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون
کوها لالهزارن
لالهها بیدارن
تو کوها دارن گل گل گل آفتابُ میکارن
توی کوهستون دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینهاش جان جان جان
وی سینهاش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
یه جنگل ستاره داره
لبش خنده نور
دلش شعله شور
صداش چشمه و یادش آهوی جنگل دور
توی کوهستون دلش بیداره
تفنگ و گل و گندم داره میاره
توی سینهاش جان جان جان
وی سینهاش جان جان جان
یه جنگل ستاره داره جان جان
یه جنگل ستاره داره
No comments:
Post a Comment