این روزها درگیره شدید دو موضوع هستم ،یکی درس و تز که پشت سر هم باید ریپورت بدم و کلی کار روسرم ریخته یکی هم که انتخابات،تو این مدت خیلی دلم میخواست که چیزی اینجا بنویسم راجع به انتخابات ،ولی اینقدر فضا رو پر از نوشتن و هیجان و احساسات و فحش و بد و بیراه میبینم که هی جلوی خودم رو گرفتم که احساساتی نشم و حرف نامربوط دور از عقل و منطق اینجا ننویسم که بعدا خودم پشیمون بشم.تو این چند روز یا شاید هم یک ماه اینقدر هر لحظه مدلهای مختلف دیدگاه و نظر و برداشت از آدمهای مختلف میخونم که شاید جای واسه ابراز نظر خودم نمونده.به ایران هر روز زنگ میزنم و گزارش رو از دوستام یا خونواده میگیرم ،هر از گاهی هم از اینجا وقتی احساساتی میشم شروع میکنم به بحث که اولین چیزی که از اون پشت تلفن میشنوم اینه که بابا تو که اونجا نشستی چی میگی از راه دور!!!،
خیلی دلم میخواست الان و این روزها اونجا بودم ،خیلی زیاد ،نه به خاطره هیجانش، که فکر میکنم بزرگترین آفت قضیه همین هیجان و احساساتی شدن بعضی هست که به طرفداری یا علیه یکی احساساتی میشن و اون موقع تو اوج هیجان اصلا نمیشه نشست و به طور منطقی دو کلمه حرف زد،بیشتر به این دلیل دلم میخواد اونجا باشم که یک بتونم رای بدم و دو اینکه بتونم با اونها که میشه با همدیگه حرف بزنیم و یه بحث منطقی و خارج از هیجان بکنیم حرف بزنیم و به یه نتیجه گیری خوب برسیم ،دلم میخواد که این بار برم با اونها که به ندرت میشه که رای بدن ،حرف بزنم،
بیشتر به این دلیل که تقریبا خیلیها رو میشناسم که این انتخابات براشون مهم شده در حالیکه قبلان اصلا وارد این بازیها نمیشدن،خوشحالم که میبینم که تقریبا خیلیها تصمیم گرفتن رای بدن،این نکته خیلی مهمی ،یعنی شاید یه علامت،یه علامت از یه شعور و رشد اجتماعی که واقعا امیدوار کننده است
خلاصه خیلی دلم میخواد تو این روزهای شلوغ اونجا باشم.وقتی عکسها رو میبینم که ملت تو خیابونها اومدن ،از یک طرف واسعم جالب و از طرف دیگه ترس از برخورد خیلی دارم،کاملا و به راحتی از این دست اتفاقت زیاد افتاده و یه جاهأی که به نفع رقیب نباشه ،حتما زد و خوردی تو خیابون پیش میاد و ضرر این قضیه رو فقط مردم و جوونها هستن که میکشن.خیلی شبیه پیر زنها دارم حرف میزنم هان؟؟نمیدونم ولی این هیجانی شدن بیش از حد رو احساس میکنم که یه نتایجی رو بعدا به همراه داره و اون اینکه وقتی درست اون کاندیدا رو از روی هیجان و احساس انتخاب بشه و از روی هیجان ،بعدا هم نگاه هیجانی بهش داریم،با هیجان واسش مینویسیم ،نقدش میکنیم ،با هیجان بزرگش میکنیم و با هیجان کوچیکش میکنیم.
مثل خاتمی ،که هنوز هم که هنوز با هیجان نقدش میکنیم و تمام کارهای خوبی که کرده رو اصلا نمیبینیم، و خیلی راحت مدعی میشیم که زمان اون هیچ رشدی نبوده یا بر عکس مشکلاتی که بوده رو نمیبینیم.
خوب خیلی منطقی میشه یک نفر رو انتخاب کرد و واسش دلیل هم آورد.
بگذریم این نظر من و میتونه کاملا از طرف دیگران رد بشه..
این روزها شدیدا در گیر انتخابات شدم.فیلمها رو که میبینم ،هر از گاهی دست میکشم رو گوش هام که ببینم که نکنه اونها که اینطوری حرف میزنن و دلیل و آمار میارن ،در مورد ماها چی فکر میکنن؟؟ ما رو چی فرض کردن؟ تو این مملکت همیشه دروغ با همهٔ حکومتها بوده ،ولی بعضی وقتها اینقدر دروغ شاخدار که اصلا "ننجون" ما هم میفهمه که بابا اینقدر گنده دروغ نگیم!! (نقل از جناب کروبی"):)
میگم اینقدر نقد و نوشته شوخی و جدی در مورد این آدمها و مناظره شون و فیلم شون و سخنرانی شون نوشته شده که فکر کنم کسی حوصله حرفهای من رو نداره،و شاید هم اصلا کارشناسی نباشه که بشه روش حسابی باز کرد.ولی من یه چیزأی رو تیتر وار اینجا مینویسم واسه اینکه ثبت بشه اینجا!
مناظره کروبی -رضایی:
به نظرم اونها هنوز اون موقع نفهمیده بودن که باید یه مناظره جدی بکنن و میشه از لحظات مناظره بیشترین استفاده رو کرد،یه تعارف و مهربانی و پیام کلیدی مطرح نشد.
فیلم اول موسوی رو که دیدم ،کمی ناامید شدم، یه فیلم در مایههای جشنوارههای خارجی که مجیدی همیشه میساخت و نمیدونم شاید هم من درک نکردم ،ولی احساس کردم که اصلا از فاکتورهای تبلیغی و پر اثر ازش استفاده نکرده بود .ولی فیلم دومش به نظرم خوب بود ."درویش " به نظرم کار بهتری رو ارائه داده بود و یه خورده جذابیت بیشتری داشت.
فیلم مناظره احمدی نژاد - موسوی
رو که دیدم ،تقریبا نوک انگشت هام یخ کرده بود و پا هم میلرزید ،نمیدونم چرا اینقدر عصبی شده بودم ،بدبختی تو اون ساعت از روز هم نمیشد زنگ زد ایران با یکی حرف زد.کلا تا صبح اون شب نخوابیدم.یعنی واقعا به تمام معنی کلمه احمدی نژاد کثیف بازی کرد ،از هر ابزاری واسه سرکوب طرف مقابل.چقدر وقاحت میخواد که اینطوری باشی؟؟
مناظره موسوی -رضایی:
موسوی خیلی خوب حرف زد ،و فرصت داشت تا در مورد شب قبلش حرف هاش رو بزنه و نقد کنه
مناظره کروبی -احمدی نژاد:
من واقعا نمیدونم این تیم آقای کروبی که اینقدر میگن قوی هستن ،چرا بابا دو تا آمار و رقم دست این آدم نداده بودن که وقتی در برابر اون مزخرفات و دروغها نشسته بتونه دو تا دلیل بیاره و ردش کنه؟؟ فکر کنم بزرگترین دروغهای این دو ده پیش رو تو اون شب به خورد ملت داد و با اقتدار چشم تو چشم ملت دوخت و دروغ گفت.
مناظره موسوی کروبی :
یک نکته تلخ واسه من داشت:که ما که میگیم ادعای دگر اندیش بودن رو داریم و مدعی هستیم که با همه گروهها کار میکنیم ،خیلی راحت به دولت آبادی میگیم که اره یه کمونیست اومد ،پشت سر سروش این رو گفت،اون هم با لحنی که بله ... واقعا جای تاسف داره.اصلا بگیم کمونیست ،دیگه تو این دنیای هزار و یک مکتب و تئوری و ایده ،اینکه یک آدمی رو اینطوری خطابش کنیم و این مدلی بهش نگاه کنیم ،اون هم در جایگاه شیخ اصلاحات ،کمی دور از انتظار.اون هم وقتی مدعی هستیم که روشنفکر هستیم.
مناظره رضایی -احمدی نژاد:
رضایی خیلی خوب حرف زد،شاید به دلیل اینکه احمدینژاد فکر میکرد که رقیب اصلیش رضایی نمیتونه باشه ،تو این مناظره نیومده بود که مثل دفعات پیش عمل کنه ،واسه همین رضایی بهتر تونست فضا رو به مناظره شبیه تر کنه.
فیلم احمدی نژاد هر دو فیلمش:
خیلی خوب کار شده بود ،خیلی عالی روش فکر شده بود،این شمقدری خوب فیلم نمیسازه ولی مستندهای خوبی میساخت ،اون فیلم تبلیغاتی احمدی نژاد تو ۴ سال پیش هم خیلی خوب ساخته بود.
فیلم کروبی هم خوب بود ولی من رو راوی فیلم کمی عصبی کرده بود ،بگذریم از اینکه وقتی تاره ۷۰۰۰۰ تومانی رو میگفت کمی باز دست به گوش هام کشیدم!
فیلم آخر موسوی به نظرم خیلی پیامهای واضح تری داشت و مستقیم حرفش رو به مردم میزد.
فقط ۴ روز به انتخابات مونده،و خیلی نگرانم.۴ سال پیش که احمدینژاد شد ،اون شب تا خود صبح گریه کردم،اون شب کیمیا دوستم خونمون بود و هدیه هم بود،اون شب تا خود صبح فقط مثل دیونهها داد میزدم و عصبی شده بودم.و اون دو نفر به من میخندیدن...
"دوست" هم که اینجا بود ،و من دلم میخواست فقط با یک نفر که بتونه من رو آروم کنه حرف بزنم.کاملا بد بختی و بیچارگی رو میدیدم و هیچ غلطی نمیتونستم بکنم،هیچ وقت، هیچ وقت اون شب رو فراموش نمیکنم...
حالا ۴ سال گذشته امیدوارم اون کابوس دوباره تکرار نشه.
No comments:
Post a Comment