Monday, June 15, 2009

حالی‌ واسه حرف زدن ندارد

حداقل یک نفر کشته تو تظاهرات امروز ، خدا یا به ما رحم کن ، مگه ما از مردم دیگه دنیا چی‌ کم داریم؟ ،مگه ما چه جرمی‌ کردیم که باید اینطوری همیشه بد بختی بکشیم؟،مگه ما چی‌ مون از بقیه کمتر؟ چرا ما هیچ وقت نمیتونیم روی آرامش رو تو این مملکت ببینیم؟ ،چرا هر لحظه جون همه به لرزه است که قراره چی‌ بشه و یا چند لحظه پیش چی‌ اتفاقی‌ افتاده؟ا بابا فرق ما با این آدم‌های اینجا چیه که نشستن دارن واسه خودشون زندگی‌ می‌کنن ؟،آرامش دارن و شاید هر چند سال یه بار اسم نخست وزیرشون و دولتشون رو نشنون؟ ،و خیلی‌‌هاشون هم حتا نمیدونن که کی‌ مال کدوم حزب و الان تو حکومتشون چی‌ می‌گذره ؟ دارم دیونه میشم ،از اینجا دستم به هیچی‌ بند نیست ،تلفن به زور می‌تونم تماس بگیرم ، همه چی‌ رو قطع کردند،موبایل به زور میگیره ،وقتی‌ چت میکنی‌ ،هی‌ صدا قطع و وصل می‌شه ،شبکه‌های تلویزیون ایران که مزخرف میگن ،میمونه یهBBC که اون هم اعصاب من رو خورد کرده ،۴ تا مفسر میاره که چرت و پرت میگن و حالم رو به هم میزنه، گریه می‌کنم،گریه می‌کنم ،۳۰ سال از عمرم می‌گذره ،هزار جور اتفاق دیدم واسه خودم ،واسه خوانواده‌ام ،واسه دوستام ، واسه همهٔ اون‌ها که دارن اونجا زندگی‌ می‌کنن،واسه همهٔ اونها که مجبور شدن از اونجا برن بیرون زندگی‌ کنن،واسه همهٔ اون‌ها که یه رابطه با ایران و ایرانی‌ دارن،اینجا بد بختی هیچ کس هم نیست که بشه باهاش دردت رو بگی‌.همسایه مون فردای انتخابات من رو دیده میگه ،:

دوباره احمدی نژاد ،تبریک میگم بهتون که این همه جمعیت بهش رای دادین!!معلومه که همه با ایده هاش موافق هستن!!

خدایا دلم می‌خواد سرم رو بکوبم دیوار ،بابا باید دردمون رو به کی‌ بگیم ؟ بابا ما هیچی‌ نمیخوایم فقط یه خورده حق زندگی‌ آرام و بی‌ دردسر ،اینکه از حداقل‌ها برخوردار باشیم ،بابا به خدا این ملت چقدر تو فقر و بدبختی و بی‌ پولی‌ و فلاکت دست و پنجه نرم کنه؟؟،چقدر حق نداشته باشن که حرف راست بشنون ؟؟،چقدر حق مسائل ریز و خصوصی خودشون رو هم نداشته باشن؟؟ ،چقدر دسترسی به هیچ اطلاعاتی‌ نداشته باشن ؟؟،چقدر خفقان تو زندگی‌ شون رسوخ کرده ؟؟ بابا ما هم آدمیم حق زندگی‌ داریم ،ما ۶۰-۷۰ میلیون آدمی‌ که تو ایران هستیم ،حق نفس کشیدن داریم ،بابا ما هم به خدا عقل داریم ،احساس داریم ،شعور داریم،ما هم معنی‌ تمدن و فرهنگ و حرف راست و شعور رو میفهمیم،ما هم یه خورده استعداد داریم ، ما چی‌ مون از بقیه کمتر که هیچ موقع به عنوان یه انسان با حقوق انسانی‌ به ما نگاه نمی‌شه ؟؟حرف تمدن و فرهنگ و تاریخ که بشه گوش فلک رو کر می‌کنیم با این داشته هامون، از پشتوانه‌های ادبی‌ و فلسفی‌ و تاریخی‌ و خلاصه هر مدل پشتوانه ای‌ که بگی‌ داریم،هزار مدل آدم پیشرو و جلو دار تو تاریخمون داشتیم ،هزار مدل نویسنده و فیلسوف و فرهیخته داشتیم و داریم ،مدعی انواع و اقسام مدل‌های مختلف مکتب و ایده و هزار جور نظر یهٔ هستیم ،پس چرا هوائی واسه نفس کشیدن نداریم ؟؟،چرا نونی واسه خوردن نداریم ،؟؟ دارم دیونه میشم،میلیون میلیون آدم کشته شدن و خونشون ریخته شده ولی‌ هنوز به کف مطالبات اجتماعی هم نرسیدیم.

من بدجور شاکی‌ ام

اصلا این حرف‌ها هم که زدم اینجا ،همونی نیست که الان تو ذهن عصبی و مریضم می‌گذره ،یه سری حرف‌های سطحی که اصلا خودم هم که یه بار خوندمش احساس کردم که چه مزخرفاتی رو سر هم کردم ،این ،اون نیست که تو دلم می‌گذره ،دلم بد جور گرفته ،کلی‌ شاکیه ،کلی‌ بغض داره که حتا نمیتونه اون طوری که دلش می‌خواد حرفش رو بزنه.


No comments: