میگفتی:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده بر او بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر ..
بعدش هم بلا فاصله میگفتی:
لا تاسف علی ما فاتکم
و میخندیدی
این روزها هی دارم تمرینش میکنم ،ولی نمیشه،
چقدر به شنیدن یه حرف پر امید احتیاج دارم.یه حرف جلو برنده ،محرک ،انرژی ساز،
از اون روز هاست که یکی باید از قبل و بعد بیارتم بیرون ،خزیدم تو چرأی قبل و آرزوهای بعد،
کاش بودی،اینجا بودی ،وای که هیچ موقع حتئ به اندازه یک سر سوزن وقتی تو نعمت داشتن غرقی ،نمیفهمی که چطوری میشه بدون داشتنش سر کرد. مطمئنم که هیچ کس نمیفهمه و نمیتونه ارزش داشتن رو در زمان خودش درک کنه
.
بی ربط:هوا این روزها خیلی خوبه و من مدام دارم حس میکنم که بدنم داره به هوای اینجا عادت میکنه.
1 comment:
خیلی موافقم. تا داری نمیدونی زندگی بی داشتنش چه جوریه... من که تجربه کردم
Post a Comment