یه دوست دشتم وقتی بچه بودم،همسایه بودیم و هم مدرسه و هم کلاس،یه خواهر داشت که اون هم سن هدیه بود واسه همین کلی همه باهم همبازی بودیم.از شهر ما رفتن و دیگه هم رو ندیدیم.یه مدت نامه به هم میدادیم و نامه نگاری میکردیم،که اون هم قطع شد ،نمیدونم واسه چی ،ولی یادم میاد که یه بار فکر کنم نامهام برگشت خورد.از اون موقع تا حالا که فکر کنم نزدیک ۱۵-۱۷ سال میشه بهش همیشه فکر کردم و میکنم.ولی هیچ خبری ازش ندارم ،کلی تو ایمیل آدرسهای یاهو،جی میل ،گشتم که شاید یه اسم اشنا پیدا کنم نشد.اورکات اومد،تو اون نبود،فیس بوک اومد تو این هم نیست،شاید هم باشه، من نمیتونم پیداش کنم ،نمیدونم
اسمش ساناز بود ،و اسم خواهرش سروناز،مشهدی بودند و واسه کار پدرش اومده بودن به شهر محترم ما یه بردار کوچیک داشتن که اسمش سامان بود و درست روبروی خونه ما زندگی میکردند.مامانش خیلی مهربون بود و ماشینشون قهوهای بود!!،موهاش لخت بود و مشکی ولی موهای خواهرش فرفری بود!!
این تمام نشانیهای من از اون!!!!
خلاصه اگه یکی رو پیدا کردید که اون هم نشانی از من داشت ،نشانی من رو بهش بدید
این روزها تو یه غاری فرو رفتم که نمیدونم چرا ازش بیرون نمیام.
1 comment:
یک نفر به من گفت که لذت در عمق نه در گستردگی.پس یکیش را بر دار و برو تو عمق.تو عمق همه لذتها برابرند.در ضمن من کلی ساناز مو مشکی مو صاف میشناسم!
Post a Comment