Sunday, March 30, 2008

روزی

چقدر شعر قشنگیه
هربار یادم میاد این شعر رو, بلند بلند زمزه اش میكنم.
این شعر رو باید با صدای بلند خوند
در ضمن وقتی این شعر رو میخونم یاد " شهره "میافتم
روزي ما دوباره کبوترهايمان را پيدا خواهيم کرد
و مهرباني دست زيبائي را خواهد گرفت
.
روزي که کم‌ترين سرود
بوسه است
و هر انسان
براي هر انسان
برادري‌ست
.
روزي که ديگر درهاي خانه‌شان را نمي‌بندند‌
قفل افسانه‌ئي‌ست
و قلب
براي زنده‌گي بس است
.
روزي که معناي هر سخن دوست ‌داشتن است
تا تو به خاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي
.
روزي که آهنگ هر حرف، زنده‌گي‌ست
تا من به خاطر آخرين شعر، رنج جست‌وجوي قافيه نبرم
.
روزي که هر لب ترانه‌ئي‌ست تا کم‌ترين سرود، بوسه باش
د
.
روزي که تو بيائي،
براي هميشه بيائي و مهرباني با زيبائي يک‌سان شود.
روزي که ما دوباره براي کبوترهاي‌مان دانه بريزيم
و من آن روز را انتظار مي‌کشم
حتا روزي که ديگرنباشم
.
(شعر افق روشن از كتاب هواي تازه
- احمد
شاملو) ...