Tuesday, November 10, 2009

ای ساربان،‌ای کاروان، لیلای من کجا می‌بری


دروغ دروغ دروغ،

بی‌ شرمی تا کجا؟ پستی تا کجا ؟رذالت تا کجا؟

یعنی‌ می‌خواد به کجا برسه؟

اولش حکم یک نفر به جرم حمل اسلحه ،۱۰ سال زندان بوده ،بعد تو دادگاه تجدید نظر به جرم محاربه می‌شه اعدام.بعد کلی‌ همه تلاش می‌کنن که نه ..... ،شب آخر میگن باشه ،بعد فردا صبحش اعدام ،خلاص.

احسان فتاحیان اعدام شد.

با خودم میگم که این داستان تا کجا می‌خواد پیش بره.؟ از بچه گی تا الان چه روز هایی اومدن و رفتن و چه داستان‌ها که یکی‌ یکی‌ به هم اضافه میشن ،

:

خبر مرگ دو نفر رو شنیدم که شدیدا ناراحت شدم

یعنی‌ اصولا خیلی‌ بد و اساسی‌ ناراحت شدم

مشکاتیان

و

مهدی سحابی

از شنیدن خبر فوت مهدی سحابی حسابی‌ حالم گرفته شد.یعنی‌ بد گرفته شد ،تو این مملکت یه جواهر هایی پیدا میشن که دیگه کسی‌ دیگه نیست که بگیم خوب این نبود ،این همه جایگزین داره.یعنی‌ تو هر شاخه‌ای که ما داریم ،یه پدیده هایی هستن که اصلا و ابدان هیچ کس نمیتونه جایگزین شون بشه ،

درست مثل وقتی‌ که مشکاتیان فوت کرد ،خوب ما چند نفر مثل اون داریم ،یا مثل خیلی‌ از استاد‌های دیگه ،چقدر رو استعداد‌های بچه‌ها کار شده که بگیم ،خوب ما کلی‌ جوون با استعداد و آموزش داده شده داریم که کاملا می‌شه مطمئن بود که جایگزین‌های خوبی‌ هستن

ای ساربان،‌ای کاروان، لیلای من کجا می‌بری

با بردن لیلای من، جان و دل مرا می‌بری

ای ساربان کجا میروی

لیلای من چرا می‌بری


در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا

تا این جهان بر پا بود

این عشق ما بماند به جا

ای ساربان، کجا میروی

لیلای من چرا می‌بری


تمامی‌ دینم به دنیای خالی‌

شراره عشقی‌ که شد زنده داری

به یاد یاری خوشا قطره اشکی

به سوز عشقی‌ خوشا زنده داری

همیشه خدایا، محبت دل ها

به دل‌ها بماند به سان دل ما

که لیلی و مجنون فسانه شود

حکایت ما جاودانه شود


تو اکنون ز عشقم گریزانی

غمم را ز چشمم نمیخوانی

از این غم چه حالم نمیدانی


پس از تو نبوده‌ام برای خدا

تو بلکه دلم رو به دین و برو

چواو طوفان سختی ز شاخه غم

گل هستیم را بچین و برو

که هستم من آن تک درختی

که در پای طوفان نشسته

همه شاخه‌های وجودش، ز خشم طبعیت شکسته


ای ساربان،‌ای کاروان لیلای من کجا می‌بری

با بردن لیلای من جان و دل مرا می‌بری

ای ساربان کجا میروی

لیلای من چرا می‌بری

ای ساربان کجا میروی

لیلای من چرا می‌بری


Monday, October 26, 2009

بعد از حدود ۱۵ روز اولین روزی که آفتابی بی‌ رمق تو آسمون

این روز ها، روز هایی پر از اضطراب ، دلم شوره ،استرس،روز هایی پر از دلتنگی‌ ،کار ،درس ،تز،

روز هایی که هر از گاهی دلشوره رو از فرط زیاد بودنش بالا میارم ،و هیچ کنترلی رو خودم ندارم .

روز هایی پر از نیاز به مادر ،پدر ،آدم هایی که تو رو بغل بگیرن و هیچ نپرسن و فقط آرامش بهت بدن

آغوش اونها جنسش با آغوش بقیه فرق داره ،جنسش یه جنس دیگه است ، و اینجا نبودنش رو چه زیاد حس میکنی‌

آدم هایی که بزارن خوب حرف بزنی‌،خالی‌ بشی‌ ،خالی‌ بشی‌، حتا اگه مزخرف هم میگی‌ ،حتا اگه چرند هم میگی‌ حتا اگه چیزایی میگی‌ که خودت هم میدونی‌ که چیپ و مبتذل و مسخره است و شرمت میاد که پیش بقیه بگی‌ ولی‌ ذهن تو رو پر کرده و تو نیاز داری که یه جأئی ،بریزیشون بیرون و واسه کسی‌ تعریفشون کنی‌،،نگران قضاوت شون نباشی‌ ،نگران هیچی‌ نباشی‌ و فقط هر چی‌ که هست رو بگی‌،

و اون ها بشنون و هیچ نگن ، سرزنشت نکنن واسه این حرف‌ها تو دلشون بهت نخندن ،و اینکه هر چی‌ میگی‌ رو همونجا همون لحظه دفنش کنن و یه بار دیگه تو یه جای دیگه نزن تو روت ،

و نگن " آی‌‌ این‌ها که میگی‌ چیزی نیست ،اینقدر آدم‌ها هستن که .... یا عزیزم از تو بعید که این دغدغه‌ها رو داشته باشی‌ ... یا آخرش که حرف رو میزانی‌ یه نگاه عاقل اندر سفیه بهت نکنن و بگن که همین؟؟ یعنی‌ این همه میگفتی حرف داری همین موضوعات پیش پا افتاده بود ؟؟ ما رو بگو که فکر میکردیم چی‌ شده ؟؟ یا تو دختر قوی بودی این حرف‌ها چیه میزانی‌ ...."

خلاصه اگه پایه هستین که مزخرفات دل من رو گوش کنید او‌ آخرش از این دست جمله‌ها یا شبیه اینها رو بهم نیگید،لطفا اعلام بفرمأیید

حالا جدا از شوخی‌ ، این روز‌ها روز‌های نمیتونم بگم سخت ،ولی‌ ..روز‌های ساده‌ای نیست واسه من.


Monday, September 28, 2009

پیدا کنید نقطه عطف زندگی‌ مرا

بالاخره اون روز کذایی رسید. دیروز رو میگم.و من یک سال دیگه بزرگتر شدم،جدا از همه شوخی‌‌ها و خنده اه که تو این روز‌ها داشتم،ولی‌ هی‌ فکر می‌کنم که من تو این سه دهه که از زندگیم گذشته خدا وکیلی چه کار مفیدی تو زندگیم انجام دادم ،یعنی‌ چه نقطه عطفی تو این بیش از سی‌ سال تو این عمرم بوده که مثلا اگه یه روزی یه نفر ازام بپرسه بخوام بگم که اره من این کار رو کردم و بهش مفتخر باشم.قدیم‌ها فکر می‌کردم که اوهه ،فلانی بابا سی‌ ساله شه خوب معلومه که باید کلی‌ تجربه داشته باشه و کلی‌ حرف واسه گفتن.مامان من وقتی‌ حدود این سن من رو داشته من رو به دنیا آورده ،و من همیشه نالان و غور میزدم که شما خیلی‌ دیر من رو به دنیا آوردین!! شما دیگه جوون نبودین که من رو به دنیا اوریدن و جوونی‌‌هاتون رو با شیرین ،شهره و مجید سپری کردن! وای خدایا حالا الان تو اون سن هستم و همش با خودم میگم که من هم یعنی‌ باید چه قضاوتی نسبت به خودم بکنم،؟؟ ولی‌ خوب من الان هیچ حرفی‌ واسه گفتن ندارم.!! تازه سن محترمم هم از سی‌ سال بیشتره بدبختی! نکته قابل توجه اینه که وقتی‌ به یه پله اون ور تر فکر می‌کنم که خوب اومدیم و الان آقا شتر اومد و گفت جمع کن بریم ، من هم که نمیتونم بگم که نه ،خوب باید باهاش برم ،حالا رفتم بعد از نظر فلسفی‌ هدف از آوردن بنده مرجان بانو به این دنیا و بردنش به طریقه شرح داده شده چی‌ بوده؟؟یعنی‌ من چه نشانه‌ای واسه کسی‌ یا چیزی بودم (رجوع کنید به کتاب‌های پاولو کوییلو که که ۱۰ سال پیش خیلی‌ ممد بود )و به قول اساتید عظمی فلسفه چه ماموریتی واسه من در نظر گرفته شده بوده که بنده به خاطرش خلق شدم.خیلی‌ زیاد به این موضوع فکر می‌کنم .بگذریم از رفتن که حالا که فعلا هستم،ولی‌ خوب شاید ماموریت من بعدا باشه ،خدا رو چه دیدی؟! میگن خیلی‌ از آدم حسابی‌‌های دنیا تو سن ۴۰ سالگی یه هوو متحول شدن و کار‌های بزرگ کردن و اکثر پیامبر‌ها هم تو سن ۴۰ سالگی مبعوث شدن.البته خدای نکرده کسی‌ فکر نکنه که من دنبال مبعوث شدن هستم ،ولی‌ همینطوری واسه دل‌ خودم میگم که فعلا تا یه حدود ۷-۸ سال دیگه می‌تونم دلم رو خوش نگاه دارم که ممکنه اون نقطه عطفه تو چند سال بعد باشه!!:) البته یه نکته خیلی‌ مهم اینه که حالا که به کارنامه "درخشان" زندگیم یه نگاهی‌ می‌کنم میبینم که هزار تا آدم اومدن تو زندگی‌ من و رفتن و همشون نقطه عطفی تو زندگی‌ من بودن ولی‌ خودم واسه خودم و واسه بشریت نقطه عطفی نبودام!!

داستان این بشریت رو باید اینجا بگم: همیشه یاد فیلم نون و گلدون مال محسن مخملباف می‌افتم: تو فیلم مخملباف از بازیگر فیلم که یه پسر جوون ۱۶-۱۷ سال میپرسه که می‌خوای چه کاره بشی‌؟ میگه می‌خوام بشریت رو نجات بدم و پدر بشریت بشم،بعد بهش میگه که میدونی‌ که خیلی‌ سخت این کار ؟ میگه اره میدونم ،ولی‌ من حاضرم از همه چی‌ بگذارم و این کار رو بکنم.بعد میزنه و پسر عاشق یه دختر جوونی‌ مثل خودش می‌شه،به مخملباف میگه که اره من ،عاشق شدم،مخملباف بهش میگه که مگه قرار نبود که تو بشریت رو نجات بدی و پدر بشریت باشی‌ ،پس چی‌ شد؟؟ پسره میگه: آره ولی‌ خوب بشریت به مادر هم احتیاج داره ،من میشم پدر بشریت اون هم مادر بشریت.!!

ولی‌ واقعا از بچگی‌ جدا از شوخی‌ ،من می‌خواستم همیشه بشریت رو نجات بدم یه روزی ،حالا نمیدونم کی‌ و چطوری،ولی‌ یه روزی شاید این ماموریت من باشه که بشریت رو نجات بدم!!:))

سومین تولد رو در شرح آقا جان مقدس گذروندم.و این تولد کلی‌ خاطره بامزه و شاد واسم به یادگار گذشت.یه سورپریز خیلی‌ با مزه که من یک نکته در مورد خودم فهمیدم اینکه من چقدر ساده هستم و به راحتی‌ گول میخورم!! میتونم بگم که با وجود اینکه خیلی‌ به خودم مطمئن بودم که اگه قضیه سورپریز باشه ،من حتما میفهمم ،ولی‌ رو دست خوردم! و کلی‌ واسه خودم جالب بود.:))

خلاصه اینکه سالروز تولدم مبارک

چند موضوع بیربط:

نیما داره کلاس اول میره و من هر روز بهش فکر می‌کنم.

انتخابات ما برگزار شد و همه چی‌ به سلامتی‌ به گروه بعدی منتقل شد و من هم دیگه به تاریخ پیوستم.!

Wednesday, September 23, 2009

چند تا موضوع کاملا بی‌ ربط به هم

باید یه چیزأیی بگم

ممکنه تو این روز‌ها وسط اینهمه خبر بی‌ ربط به نظر بیاد ولی‌ این حرف امروز من:

اولین :

امروز احمدی‌نژاد تو نیویورک میره تو سازمان ملل سخنرانی داره ،جدا از تمام داستان‌های این روز‌ها و این چند ماه ،واقعا این آدم نمونه بینظیری از نظر روان شناختی‌ که من تا به حال در عمرم ندیدم و نشنیدم ،یعنی‌ یک آدم چقدر میتونه اعتماد به نفس داشته باشه ،یعنی‌ یک آدم چقدر میتونه هیچ کس و هیچ چیز و هیچ صدأیی جز صدای خودش رو نشنوه ،این آدم کجا رفته درس اعتماد به نفس خونده ،یه فصلش رو فقط به من بده ،واسه تمام عمرم کافیه.یعنی‌ این آدم مگه میتونه اینقدر بی‌ شرم باشه ،مگه میتونه اینقدر اینقدر پر رو باشه .نمیدونم چه لغتی باید به کار ببرم ،دیگه دایره لغت هام کم میاره واسه توصیف این آدم و در و دسته ااش.

دومین که هیچ ربطی‌ به بالایی نداره:

این روز‌ها اینجانب شدیدا تصمیم گرفته‌ام که تز محترم رو بنویسم ،و چقدر نوشتن سخته،یعنی‌ واسه هر جمله که مینویسم ،یا در واقع واسه تولید هر جمله ،کلی‌ انرژی مصرف نموده و ۲ دقیقه بعدش واسه اینکه از شکل جمله محترم خوشم نمیاد ،پاکش می‌کنم ،و تا عصر میبینم که هیچ سطری جلو نرفتم و عملا از مفهوم فیزیکی‌ که هیچ کار فیزیکی‌ انجام نشده ولی‌ انرژی مصرف شده ،حالا نمیدونم این انرژی تبدیل به چی‌ شده!! که بتونم به استاد عزیز نشونش بدم!

سومین که هیچ ربطی‌ به دوتای بالا نداره:

یک موضوع دیگه هم این روز‌ها هست ،اون هم اینکه بنده تا همین شنبه از مقام پرزیدنتی خودم خلع لباس میشم!

من در مورد این مقام عزما تا الان فکر نکنم که اینجا چیزی نوشته باشم ،ولی‌ مینویسم ،واسه اینکه رو دیواره این خونه چیزی هم از این تجربه اومده باشه.

حدودا تابستون پارسال بود که من و چند نفر از بچه‌های اینجا تصمیم گرفتیم که حالا که این تعداد دانشجوی ایرانی‌ تو این دانشگاه هست ،میتونیم یک سازماندهی واسش داشته باشیم و در قالب یک مجموعه حقوقی تو دانشگاه فعالیت کنیم مثل خیلی‌ از گروه‌های دانشجویی کشور‌های دیگه که واسه خودشون گروه ثبت شده‌ای دارند و در قالب اون سازمان یک سری فعالیت‌های فرمال انجام میدان ،و یا تو فعالیت‌های گروهی دانشگاه مشارکت می‌کنن.خلاصه رفتیم دنبالش او‌ به ثبتش رسوندیم و بعد به بقیه اعلام کردیم و تو یه جلسه تقریبا رسمی‌ سعی‌ کردیم توضیح بدیم راجع بهش و بعد همونجا رای گیری کردیم او‌ واسه ۴ تا پستوا شرح وظایف پست‌ها رو هم اعلام کردیم

president,VIP,VIP treasury,VIP web&net,

و اینطوری شد که بنده شدم پرزیدنت این گروه.حالا بعد یک سال این شنبه انتخابات دور دوم ماست و دیگه یک ۴ روز بیشتر این تاج سر من نیست!،در مورد تجربه ااش ،خیلی‌ حرف‌ها هست که می‌تونم بگم اینجا ،ولی‌ الان بیشتر از اینکه به فکر سالی‌ که گذشت باشم ،بیشتر به فکر سال‌های بعدش هستم ،چون خیلی‌ نگران آینده ااش هستم ،و همش احساس می‌کنم که و دوست دارم که روند خوبی‌ رو طی‌ کنه و تو مسیر درستی‌ بره من دارم فارغ التحصیل میشم و عملا آدم‌های قدیمی‌ تر هم که زود تر فارغ التحصیل شدن ،و نگرانیم اینه که امیدوارم که بچه‌های جدید خودشون به یه سمت بهتری بتونن این قضیه رو پیش ببرن، و آیده‌های بهتر و برنامه‌های بهتر باشه، بیشتر دوست شدن بچه‌ها باهم ،و شاد بودنشون، و ارتباط بیشتر، و مفیدتر ،و از همه مهم تر از نظر من : داشتن یه رابطه در سطح عالی‌ با آفیس‌های مختلف دانشگاه و روابط خوب و داشتن یه چهره مثبت که نماینده ایران باشه. واسه اونها چون عملا این گروه ثبت شده خواه ناخواه نماینده کشور ایران و واسه ما که همیشه نکات منفی‌ مملکتمون دائم تو این ور و اون ور پخش ، شاید یه حرکت‌های مثبت و فعالیت‌ها و مشارکت‌های مثبت با این دوستان بتونه یه کمکی‌ تو داشتن تصویر بهتر از خودمون بکنه.

حالا خیلی‌ سخنرانی‌ نکنم اینجا ،من می‌خواستم بگم که خلاصه ،یک سال گذشت و کلی‌ اتفاقات خوب و تجربه‌های مختلف به دست اومد.واسه من این یک سال کلی‌ داستان داشت .با وجودیکه تجربه شبیه این رو تو ایران چند باری رو داشتم ،ولی‌ این تجربه واسه خودش خیلی‌ خاص بود ،و کلی‌ متفاوت، تو یه کشور جدید ،دوستان جدید که عمر این دوستی‌ کمتر از یکسال بود کار کردن با بچه‌های که ماکزیمم یک سال همدگر رو میشناختیم و واسه خیلی‌‌ها کمتر،ولی‌ حالا که از دور بهش نگاه می‌کنم که به نسبت خیلی‌ خوب باهم کار کردیم او‌ همه باهم یا به عبارتی نه همه ،ولی‌ اکثریت خیلی‌ خوب سعی‌ کردن باهم هماهنگ بشن ،و یه نکته مهمتر اینکه واسه من روبرو شدن بیشتر خودم با خودم،اینکه باید اعتراف کنم که یکی‌ دوبار کنترل خودم رو از دست دادم ،هر چی‌ سعی‌ می‌کردم که عصبانی آات خودم رو پنهان کنم یا یه طوری خودم رو مهار کنم نمی‌شد. البته این یک بار اتفاق افتاد واسه همون هم احساس شرمندگی می‌کنم ،اینکه یه جاهأی خیلی‌ استرس زا بود که دچار خود درگیری میشودم،و اینکه تمرین کنی‌ که صداهای مختلف و نظرات کاملا صد در صد متفاوت رو بشنوی و آرام باشی‌ و همه رو راضی‌ نگاه داری و سعی‌ کنی‌ همون جامعه کوچیک رو که هستن باهم نگهشون داری ،چون این گروه اومده بود که همه رو باهم به هم نزدیک تر کنه نه اینکه نتیجه عکس بده ،واسه همین تجربه جالبی‌ بود ولی‌ در کلّ واسه من کلی‌ حرف داشت واسه گفتن و خیلی‌ خوب بود و اینکه من حالا که از دور بهش نگاه می‌کنم احساس می‌کنم که این هم تجربه‌ای بود واسه خودش که خاص بود.و یه چیز جالب تو این مدل فعالیت‌ها اینه که به نظر من کلی‌ این وسط می‌شه با آدم‌ها تو یه سطح عمیق تری رابطه پیدا کنی‌ و زوایای شخصیتی اون‌ها رو بیشتر بشناسی ،و نتیجتاً رابطه عمیق تر یا مناسبتری باهشون داشته باشی‌. . حالا بعدا یه چیزایی مینویسم راجع بهش.

چهارمین که هیچ ربطی‌ به سه تا یه بالا نداره:

یا مکن با پیل بانان دوستی‌،یا بنا کن خانه‌ای در خورد پیل

این موضوع یکی‌ دروزه که ذهنم رو اشغال کرده

پنجمین که هیچ..

دارم به روزی نزدیک میشم که شده آینه دق واسه من ،و هر سال که بهش نزدیک میشم از یک هفته قبل کامل دپرس میشم. مفصل مینویسم راجع بهش بعدا.

Friday, September 18, 2009

خواب

میگفتی‌:

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده بر او بنیاد مکن

حالی‌ خوش باش و عمر ..

بعدش هم بلا فاصله میگفتی‌:

لا تاسف علی‌ ما فاتکم

و میخندیدی

این روز‌ها هی‌ دارم تمرینش می‌کنم ،ولی‌ نمی‌شه،

چقدر به شنیدن یه حرف پر امید احتیاج دارم.یه حرف جلو برنده ،محرک ،انرژی ساز،

از اون روز هاست که یکی‌ باید از قبل و بعد بیارتم بیرون ،خزیدم تو چرأی قبل و آرزو‌های بعد،

کاش بودی،اینجا بودی ،وای که هیچ موقع حتئ به اندازه یک سر سوزن وقتی‌ تو نعمت داشتن غرقی ،نمیفهمی که چطوری می‌شه بدون داشتنش سر کرد. مطمئنم که هیچ کس نمیفهمه و نمیتونه ارزش داشتن رو در زمان خودش درک کنه

.

بی‌ ربط:هوا این روز‌ها خیلی‌ خوبه و من مدام دارم حس می‌کنم که بدنم داره به هوای اینجا عادت میکنه.


Wednesday, September 16, 2009

نشانی‌

یه دوست دشتم وقتی‌ بچه بودم،همسایه بودیم و هم مدرسه و هم کلاس،یه خواهر داشت که اون هم سن هدیه بود واسه همین کلی‌ همه باهم همبازی بودیم.از شهر ما رفتن و دیگه هم رو ندیدیم.یه مدت نامه به هم میدادیم و نامه نگاری میکردیم،که اون هم قطع شد ،نمیدونم واسه چی‌ ،ولی‌ یادم میاد که یه بار فکر کنم نامه‌ام برگشت خورد.از اون موقع تا حالا که فکر کنم نزدیک ۱۵-۱۷ سال می‌شه بهش همیشه فکر کردم و می‌کنم.ولی‌ هیچ خبری ازش ندارم ،کلی‌ تو ایمیل آدرس‌های یاهو،جی میل ،گشتم که شاید یه اسم اشنا پیدا کنم نشد.اورکات اومد،تو اون نبود،فیس بوک اومد تو این هم نیست،شاید هم باشه، من نمیتونم پیداش کنم ،نمیدونم

اسمش ساناز بود ،و اسم خواهرش سروناز،مشهدی بودند و واسه کار پدرش اومده بودن به شهر محترم ما یه بردار کوچیک داشتن که اسمش سامان بود و درست روبروی خونه ما زندگی‌ میکردند.مامانش خیلی‌ مهربون بود و ماشینشون قهوه‌ای بود!!،موهاش لخت بود و مشکی‌ ولی‌ موهای خواهرش فرفری بود!!

این تمام نشانی‌‌های من از اون!!!!

خلاصه اگه یکی‌ رو پیدا کردید که اون هم نشانی‌ از من داشت ،نشانی‌ من رو بهش بدید


این روز‌ها تو یه غاری فرو رفتم که نمیدونم چرا ازش بیرون نمیام.

Wednesday, September 9, 2009

یک استعداد ناب به فروش می‌رسد

اگه کسی‌ پیدا شد که خواست استعدادی رو کشف کنه ،لطفا آدرس من رو بهش بدین،چون خودم حتا حال این رو هم ندارم که خودم آدرس بدم ،واسه همین خدا خیرتون بده ،من این گوشه تو این آفیس نشستم ،یکی‌ بیاد من رو کشف کنه.

پی نوشت:۱-رو تز‌ام کار نمیکنم چون فکر می‌کنم که باید دنبال کار بگردم،دنبال کار نمیگردم چون فکر می‌کنم که بهتره واسه دکترا اقدام کنم،واسه دکترا تا الان اقدام نکردم چون فکر می‌کنم که‌ای بابا دوباره ۴ سال و وقتی‌ شرایط درس خوندن آقای دوست رو میبینم ،وحشت می‌کنم و از دکترا گریزون.تازه اینکه قسمت خوب قضیه است ،کمی‌ افکار فانتزی رو بهش اضافه کنید ،اون موقع ببینید که تو این مغز محترم داره چی‌ می‌گذره!!

پی نوشت:۲-استاد محترم از مسافرت دارن تشریف میارن و کلی‌ ذوق زده که منتظرن نتیجه برنامه بنده رو ببینن ،غافل از اینکه اینجانب نه تنها به هیچ نتیجه‌ای هنوز نرسیدم ،بلکه عیب و ایراد تو برنامه‌ام پیدا شده و منتظر ورود مقام معظم هستم که اشکالاتم رو بپرسم.

پی نوشت؛۳-این روز‌ها خیلی درگیر هستم!!!:))این روز‌ها موبایل‌ام رو این مسنجر هست: با عرض تبریک به مناسبت شروع سال تحصیلی‌ جدید به دانشجویان ایرانی‌ مقیم دانشگاه " یادگار" برای چگونه گرفتن خط تلفن لطفا دکمه ۱ ،برای چگونه پیدا کردن اتاق به صورت مشترک دکمه ۲ ،برای خرید لپ تاپ دکمه ۳ ،برای خرید سوپر مارکت دکمه ۴ ،برای خرید وسایل شخصی‌ دکمه ۵ ،برای اشنأیی با مناطق مختلف شهر دکمه ۶،برای باز کردن حساب دکمه ۷،.... و فکر کنم حدودا تا شمارهٔ ۱۵ رفته !!:))

Monday, August 24, 2009

احوالات من

نبودم،هنوز هم نیستم،دو ماه گذشته بیشتر شبیه یه شوک بهم گذشته ،و هنوز حالتم عادی نشده.البته ظاهر عادی دارم،و به روی خودم نمیارم که تو گنگی به سر میبرم،هر چه بیشتر گنگ تر ظاهر متناقض تر.البته این یه مورد بستگی به میزان شوک داره.بعضی‌ وقت‌ها هم دیگه ظاهری نمیمونه و یه سایه میشم.مثل همین چند وقت پیش.

این مدت حرفم نمیومد که اینا بنویسم،هربار میومدم چیزی بنویسم هزار تا موضوع دیگه میومد تو ذهنم که آخرش پشیمون میشودم از نوشتن

.

خبر‌ها رو هر روز میخونم و یه نم اشکی و آهی و کمی‌ ناله و نفرین و آخرش هم مباحثه دو نفره با آقای دوست در مورد خبر‌های روز.هر موقع که میخونم روز‌های بچگی‌ و خاطرات سال‌های دور دوباره زنده می‌شه و امکان نداره که خبری نخونم از در مورد این وقایع اخیر و چهرهٔ سه نفر تو ذهنم نیاد ،سه نفری که تو سال‌های بچگی‌ و بزرگی‌ واسه هر کاری تو زندگیم مثل یه قاب عکس همینطوری ثابت تو ذهنم موندن و موندگار شدن. انگار تمام این خبر‌ها رو که میخونم یه حسی میگیرم که انگار دوباره تاریخ داره تکرار می‌شه ،واسه من که شبیه همین حس رو قبلان تجربه کرده بودم.حس جدیدی نیست فقط میزان اشک‌های بی‌ اختیارم بیشتر از قبل شده. انگار دیگه انرژی واسه حفظ ظاهر نمونده

اینجا هستم،و زندگی‌ در گذر .این چند روز یه جا به جای کوچیک داشتیم از خونه به یه جای موقتی .اولش خواستم یه خورده غور بزنم ولی‌ دیدم خیلی‌ هم غور‌ام نمیاد ،یعنی‌ خیلی‌ هم برام اهمیتی نداشت.من ،منی که مثل چسب همیشه به تمام وسایل دور و بر خودم وابسته شدید بودم و وارد شرایط جدید شدن واسم سخت بود،حالا هر جا بگن میرم و راحت جا به جا میشم. نمیدونم شاید خاصیت اینجا و این مدلی‌ زندگی‌ کردن که آدم رو عادت میده که دیگه وابسته نشه ،شاید واسه شما‌ها این مورد خاصی‌ نباشه ولی‌ واسه من که عادت کردن به هر شرایط جدید خودش یه پروژه بود تو زندگیم ،حالا سر سه سوت هر جا بگن چمدونم رو می‌بندم و میرم و انگار که اتفاقی‌ نیفتاده.همه من رو میشناختن به اینکه مثل خانوم هاویشام وسایل هزار قرن پیش زندگیم همیشه دور و بار خودم نگاه میداشتم و از جلو چشام دور نمیکردم ،حالا راحت میزارم و میرم،میام واسه خودم،آدم‌ها چه راحت عوض میشن ها!!


ولی‌ هنوز این حس وابستگی به آدم‌ها توی من مونده .اینکه آدم‌های دور و برم رو به هیچ قیمتی حاضر نیستم از دست بدم.حتا ممکنه که همیشه از دور دیده باشمشون یا اون‌ها من رو از دور دیده باشن، ولی‌ یه جورایی بهشون وابسته میشم . همیشه رفتن آدم‌ها واسم سخت بوده ،وقتی‌ میشنوم یا میبینم که آدم‌های دور و برم دارن می‌رن ،دنبال زندگیشون، از پیش ما می‌رن ،یه حس تلخ گزنده بهم دست میده ،حالا حتا میتونه این آدما‌ها دور باشن یا نزدیک ،صمیمی‌ یا غیر صمیمی‌ ،فرقی‌ نمیکنه ،حس موندن و تنها شدن ،یه حس آزار دهنده .این روز‌ها یه تعدادی از بچه‌های اینجا دارن می‌رن ،دارن می‌رن پی زندگیشون و درس و سرنوشت.تو این جور موقع‌ها همش نمی‌خوام فکر کنم که اون‌ها دارن واقعا می‌رن ،وقتی‌ می‌خوام خدا حافظی کنم ،همش مثل بچه‌ها به خودم میگم که فردا میبینیشون.انگار دلم نمیخواد فکر کنم که یه آدمی‌ از مجموعه آدم هائی که باهاشون بودم و یه جورأی بهشون عادت کردم ،داره جدا می‌شه.این حس رفتن خیلی‌ من رو آزار میده،موقع رفتن هم که میرسه همون داستان تکراری ذهن، که به خودم میگم میشد زمان بهتری رو باهم بود یا تجربه‌های بهتری کرد.

خلاصه خاصیت زندگی‌ این مدلی‌ انگار داره تمام عادت‌های گذشته رو با فرم دیگه‌ای جایگزین میکنه.اینکه کدومش درست تر شاید زمان تعیین میکنه

.

دست آخر اینکه ترم دیگه باید فارغ التحصیل شم و رو دیوار جلوم روز دفاع رو نوشتم!!هنوز نمیدونم که قراره بعد از اون چکار کنم.!!کلا احساس می‌کنم کمی‌ اوضاع پیچیده است و خیلی‌ استرس دارم کلی‌ واسه خودم می‌شینم فکر می‌کنم که باید چه کار کنم و کلی‌ فکر‌های جور وا جور می‌کنم ،آخرش هم هیچ اقدامی نمیکنم و سر جام نشستم که یکی‌ بیاد با التماس به من یک پوزیشن بده!!.که هنوز نیومده !!:))ولی‌ اطمینان دارم که اگه هیچ کس ندونه که قراره چی‌ پیش بیاد ،یکی‌ میدونه ،امیوارم که خودش هم کلی‌ کمک کنه


یه سفر کوتاه دارم میرم،برگشتم سعی‌ می‌کنم همون قولی‌ رو که هزار بار شکستمش رو دوباره اجرا کنم

Thursday, July 23, 2009

ترسي ندارم

ترسي ندارم كه در وانفساي اين دوران پرتوطئه به هر تهمتي منتسب شوم.


ترسي ندارم كه به جرم مشوش كردن اذهان عمومي، متهمم كنيد ولي نمي‌توانيد منكر شويد كه من يك مادرم، نه فقط مادر «تنديس و بارانم»، مادر همه جواناني كه از سال‌هاي دور از دريچه فيلم‌هايم، مادران خود را در قالب شخصيت‌هاي «طوبا»، «گيلانه» و «فروغ»، «نرگس»، «سيما» و... ديده‌اند. مادر همه آناني كه در همه اين سال‌ها مرا به حريم خلوتشان پذيرفتند و از رنج‌ها و فريادهاي فروخورده‌شان گفتند و گفتند تا بتوانم جانمايه دردهايشان را در فيلم‌هايم تصوير كنم.


به حرمت يك عمر اعتماد همه مخاطبانم، اين حق را بر خود قائلم كه به دادخواهي مادراني كه در اين شرايط بحران زده، بي‌پناه و دست از همه جا كوتاه يا در سوگ‌ جوانان از دست رفته‌شان خاك بر سر گرفته‌اند يا حيران و وحشت‌زده به دنبال پيدا كردن ردي از جگر گوشه‌هايشان در شهر سرگردانند، اين نامه سرگشاده را بنويسم كه، هيچ قانوني، هيچ مصلحتي، هيچ سياستي نمي‌تواند توجيه اين درد بر مادران اين سرزمين باشد.
در شرايطي كه هيچ رسانه‌اي براي خبررساني واقعيت‌ها و هيچ مسوولي پاسخگوي دلهره‌هاي كشنده خانواده‌ها نيست، چگونه مي‌توان از خبر يا توهم مرگ و رنج دختران و پسران دستگير شده بر خود نلرزيد. دوربينم را چند روزي امان دهيد تا گزارشي بي‌پرده پيش رويتان بگذارم، شايد به واقع نمي‌دانيد كه زير پوست شهر چه مي‌گذرد؟

یادداشتی از رخشان بني‌اعتماد

Tuesday, July 7, 2009

روز پدر ،به تمام بابا‌های دنیا مبارک باشه

روز پدر ،به تمام بابا‌های دنیا مبارک باشه .

به تمام پدر هایی‌‌ها که هستند ،اون‌ها که نیستند ،اون‌ها که هستند ولی‌ نیستند ،اون‌ها که نیستند ولی‌ هستند ،مبارک باشه

روز پدر اون بچه‌هایی‌ که پدرشون رو میبینند ،و اون‌ها که نمیبینند ،به تمام بچه هأیی که حسش میکنند،و یا خوابش میبینند. و یا لمسش میکنند ،هم مبارک باشه.

روز پدر ،به پدر‌هایی‌ که الان پشت دیوار‌های بلند اوین و هزار جای مخوف تر از اوین هستند ،هم مبارک باشه ،به اون‌ها که هزار تا چشم منتظر نگران هر لحظه از زندگیشون هستند،به اون‌ها که هیچ نشانه‌ای از بودن یا نبودنشون موجود نیست ،به اون‌ها که اسمشون تو لیست هیچ کدوم از زندان‌های شهر نیست ،ولی‌ زندانی هستند ،به اون‌ها که هستند ،ولی‌ نیستند.مبارک باشه

به اون‌ها که نمیتونی‌ تو بغلشون جا بگیری و آغوشی واسه خودت نمیتونی‌ پیدا کنی‌ ،ولی‌ میتونی‌ حسشون کنی‌ ،به اون‌ها که نیستند ولی‌ هستند ،مبارک باشه.

به اون‌ها که خیالشون تمام لحظه‌های زندگیت رو پر کرده ،هم مبارک باشه .

مبارک باشه

Friday, June 26, 2009

حالم خوبه

حالم خوبه ،درس میخونم ،من هم دانشجو هستم مثل همهٔ جاهای دیگه دنیا ،کار می‌کنم ،خوشحالم ،زندگی‌ رو هر لحظه اش رو مزه مزه می‌کنم ،اصلا نگران نباش ،من خوبم ،گریه نمیکنم ،نگران نیستم ،دلم واسه هیچ کجا و هیچ آدمی‌ پر نمیزانه ،میدونم که تو هم خوبی‌ ،مطمئن هستم که خوشحالی‌ و کلی‌ با انرژی و شادی داری از زندگی‌ لذت می‌بری ،واسه همین خیالم ازتون راحت ,من هم اینجا اصلا تنها نیستم, من اصلا تنها نیستم ، ،نگران من نباش ،اصلا به من فکر نکن ،من اینجا خوشبختم ،فقط هر از گاهی‌ نمیتونم معنی خوشبختی‌ رو واسه یکی‌ دیگه توضیح بدم ،فقط همینطوری بدون که خوشبختم ،نمیدونم خیلی‌ وقت می‌شه که اشک هام نیومده ،اصلا شاید هم اینقدر گریه نکردم که اشک هام خشک شده ،نمیدونم ،اصلا به تلویزیون نگاه نمیکنم،اینترنت نمیرم ،خبر راجع به یه جاهای دور رو نمیخونم ،فقط هوا رو چک می‌کنم که نکنه واسه پیاده روی فردا بارون بیاد و من کمی‌ خیس بشم ،نگران نباش ،فقط سرم تو کار خودم و به هیچ کس هم کاری ندارم ،این روز‌ها وقتی‌ باهات با تلفن حرف میزنم ،احوال عروسی‌ پسر خاله و بچه دار شدن دختر دوستمون رو میپرسم ،میدونم که به جز این‌ها خبر دیگه‌ای نیست،منم بهت میگم که من اینجا کلی‌ خوش میگذرونم ،و از زندگی‌ لذت میبرم . اصلا فکر نکن که بعد صحبت با تو گریه می‌کنم ،نه به هیچ وجه،من آدم قوی هستم و این روز‌ها هر روز به قدرت خودم بیشتر پی میبرم.بذار یه چیزی رو واست اعتراف کنم،اینجا دو تا موجود هستند که هیچ وقت، هیچ وقت حتا یک لحظه, من رو تنها نمیذارن ،هیچ موقع، همیشه با من هستن و همیشه مثل سایه من رو دنبال میکنن،روز ،شب ،تو خواب ،همه جا ،همه لحظه، همه ثانیه،پس نگران من نباش ، اون‌ها مواظب من هستن ،من اون اوائل ازشون بدم میومد ،متنفر بودم ،بعد دیدم که تنفر خوب نیست ،باید باهشون جنگید و یه جوری از خودم دورشون کنم ،بعد جنگیدم ، بعد دیدم که نمیتونم پیروز بشم ،و پس کشیدم ،حالا این روز‌ها کم کم دارم باهشون کنار میام ، الان دارم بهشون خو میگیرم،پس جای نگرانی نداره اون‌ها با من هستن

،،

من نگران تو نیستم ،تو هم نگران من نباش

اینجا یه لینک میزارم ،دکلمه خسرو شکیبای ،اگه دوست داشتی گوش کن

.

Thursday, June 18, 2009

ترانه کوچک

تو کجائی؟

در گستره بی‌ مرز این جهان

تو کجائی؟

من در دورترین گستره بیمرز این جهان ایستاده ام

کنار تو

تو کجأی؟

در گستره ناپاک این جهان

تو کجائی؟

من در پاک‌ترین مقام جهان ایستاده ام

بر سبزه شور این رود بزرگ که می‌‌سراید برای تو

احمد شاملو

Tuesday, June 16, 2009

سایه

یه فکر ساده همیشه یه گوشه از ذهن من رو تو این مواقع میگیره ،اون اینکه ما چرا هیچ موقع فکر نمی‌کنیم که قراره یه روز بذاریم همه چیز و بریم ،جمع کنیم بار و بندیلمون رو همه چیز رو ول باید بکنیم و سرمون رو بذاریم زمین و دیگه بلند نشیم.اون موقع چطوری میتونیم تو این زندگی‌ کوچیک و مسخره ،این همه به آدم‌های دیگه ظلم کنیم؟،اون موقع چطوری میتونیم یکی‌ مثل خودمون رو بزنیم؟ ،بکشیم ؟شکنجه کنیم ؟،پدرش رو در بیاریم؟بیچاره ش کنیم؟ چطوری میتونیم ضجه و ناله و نفرین پشت سرمون رو تحمل کنیم؟چقدر اشک و آه چقدر درد و فلاکت سر اون بیچاره‌ها بیاریم؟

نمیدونم ،یه دوست اینجا دارم که بودیست،و اعتقاد داره که دنیای بعد مرگی وجود نداره ،اون میگه که ما معتقد هستیم که هر کاری کنیم اثر اون کار تو زندگی‌ خودمون برمیگرده و واسه همین اگه بد باشه به خودمون بر میگرده و اگه خوب باشه هم همینطوری.خوب این از اون که به اون دنیا معتقد نیست ،این‌ها که معتقدند چی‌؟ اثر کار ما کی‌ برمیگرده به خودمون؟ چه اینجا چه اونجا ،پس چرا نمیترسیم که آه آدم‌ها ما رو بگیره ؟اگه به خدا معتقدیم چرا از قهرش نمیترسیم؟ اگه نیستیم باز چرا نمیترسیم که اثرش تو زندگیمون رخنه کنه؟؟ چرا فقط این روز‌ها رو میبینیم که داریم ابراز وجود می‌کنیم؟

نمیدونم یه مساله خیلی‌ ساده است که با یه منطق دو دو تا چهار تا می‌شه بهش به آسونی فکر کرد ،نمیدونم شاید هم من خیلی‌ ابلهانه و ساده انگارانه دارم بهش فکر می‌کنم.

به قول یه نفر که خیلی‌ واسم عزیز بود میگفت که امان از وقتی‌ که آه و دل شکسته یک نفر مثل سایه دنبالت کنه.

نمیدونم فکر کنم این روز‌ها سایه خیلی‌‌ها پر از آه و ناله و ضجه باشه که مدام این بار سنگین رو دارن سنگین و سنگین تر می‌کنن و به دوش میکشن.

آیت الله بیات زنجانی در پاسخ به نامه میرحسین موسوی


: "بسم‌اللّه الرّحمن الرّحیم برادر دلسوز و انقلابی جناب آقای مهندس موسوی- ایّده الله تعالی سلام علیکم؛ همانطور که در نامۀ خود مرقوم داشته‌اید ریز وقایع و صحنه‌آرایی انتخابات دهمین دورۀ ریاست جمهوری را در حدّ مقدور پی‌گیری کرده‌ام و با شما هم عقیده‌ام که در حقّ آراء ملّت و در حقّ شما به عنوان نمایندۀ فکری بخش عمده‌ای از این ملّت جفا شده است. اگر چه به عنوان شخصی که سالهای متمادی به امور اجرایی و تقنینی اهتمام داشته‌ام می‌دانم که گاه تخلّفاتی اندک، از ناحیۀ مجریان جزئی امور رخ می‌دهد، اما این بی‌اعتنایی اخیر و بی‌حرمتی کلان به آراء ملّت بی‌سابقه است. سالهاست که امام عزیز و همینطور سلوک و منش انقلابی او از میان ما رخت بربسته است ولی ظاهراً برخی، مدارا، مردم‌داری و وظیفه‌شناسی و هدایتهای انقلابی‌اش را در پی خودش به خاک سپرده‌اند. به هیچ وجه مدّعی نیستم که دوران پیش از سال 68 بری از نقص و خطا بوده است، اما مگر کسی می‌توانست در زمان حضور امام راحل اینچنین قانون را دور بزند و بعد هم شاکیان را به سخره گیرد و مردم را هم علیه آنان بفریبد. هنوز نسل اول انقلاب زنده‌اند، در حالی که ارزشهای انقلاب چنین تحریف می‌شود. هنوز بسیاری از تدوین‌کنندگان و نویسندگان و اعضای بازنگری قانون اساسی زنده‌اند و برخی به خود جرأت می‌دهند که آن را به نحو استصوابی تفسیر کنند. هنوز جملۀ امام که میزان را رأی ملّت می‌دانست در میان ما تکرار می‌شود. اینجانب سالهاست که در سخنان و مواضع مختلف، فاصله گرفتن نظام از راه و اندیشۀ امام را متذکّر شده‌ام و نسبت به استقرار آرام اندیشه‌ای خمینی‌ستیز در کشور هشدار داده‌ام؛ اندیشه‌ای که نهایتاً ثمری جز تبدیل «جمهوری اسلامی» به «حکومت اسلامی» نخواهد داشت و نهایتاً دین و دنیای مردم را در خود هضم خواهد کرد. اکنون ضمن حمایت از جنابعالی و ستایش احساس تکلیف و دغدغۀ انقلابی‌تان نکاتی را به شرح زیر به محضر عموم یادآور می‌شوم: 1-کسانی که به شما رأی داده‌اند، در پی آن بوده‌اند که متقابلاً سوگند شما را در برابر خود و خدای خود بشنوند که از حقوق قانونی آنان پاسداری خواهید کرد و قانون کشورشان را حرمت خواهید گذاشت. همین امروز را روزی بدانید که این سوگند را بالقوه در برابر آنان یاد کرده‌اید و بر شماست که با توکّل به پروردگار توانا و درایت و استفادۀ کامل از وسایل قانونی کشور رأی مردم را به خودتان و همینطور به دیگران پاس بدارید؛ کما اینکه این تکلیف بر دوش دو نامزد بزرگوار دیگر برادر عزیز و ارزشمند و مظلومم جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی و برادر ارزشمندجناب آقای دکتر رضائی هم سنگینی می‌کند. اگر از ابتدا به صحنه نیامده بودید، تکلیف به گونه‌ای دیگر بود، اما اکنون زمانی است که باید در برابر قانون ستیزی و خودخواهی ایستاد و نگذاشت که بی حرمتی به قانون و خواست اکثریّت در این کشور رواج پیدا کند. اطمینان داشته باشید که شما و کسانی که با نیّت خالص خود، شما را همراهی می‌کنند، موفق خواهید بود ولی این اعتراضات و دفاع از حق خود را بگونه ای مطالبه کنید که راه سوء استفاده را از مخالفین شما بگیرد. 2-در چنین روزهائی نهی از مظالم و اعلام برائت از اعمال منکر گونه در چارچوبهای قانونی و عُقلایی بر همگان واجب است. مدیران و زعمای صالح حکومت هم باید در مخالفت با اینگونه اعمال بکوشند و گرنه در نزد افکار عمومی متّهم به نادیده گرفتن حقوق مردم خواهند شد. امروز دغدغه اصلی این است که عهد جمهوری اسلامی با مردم به طور یک جانبه مخدوش شده است و یاران برجستۀ امام را متهم به قدرت‌طلبی می‌کنند. 3-آحاد مردم به ویژه جوانان عزیزی که در پی احقاق حقّ قانونی خود هستند، این تلاش قانونی خود را نهی از منکری بدانند که باید شرایط شرعی و قانونی آن مراعات شود. در این نهی از منکر بزرگ باید تقوای الهی پیشه کنید و بدانید که عدّه‌ای به دنبال آنند که شما را لاابالی و آشوبگر معرفی کنند و به همین جهت، مراقب باشید که میان نهی از منکر و آشوب، خلطی بوجود نیاید. این موضوع قابل تاکید است که رقیب شما یک نامزد انتخاباتی خاص یا طرفدارن و هوادارن او نیستند؛ آنچه با شما و مصالح جامعۀ اسلامی به مبارزه برخاسته است، یک طرز فکر غلط و انحرافی است که معتقد است برای رسیدن به اهداف به ظاهر مقدّس، می‌توان به هر وسیلۀ نامقدّسی متوسّل شد. این اندیشه و طرز فکر را دشمن اصلی خود و دین خدا بدانید، سپس صاحبان این فکر غلط را محکوم سازید. همان طور که پیشتر هم بارها گفته‌ام شعار جوانان ما در موقعیت کنونی باید این باشد که برای رسیدن به اهداف مقدس نباید از وسایل نامشروع کمک گرفت. 4-مطالبات گستردۀ نامزدها و طرفداران آنها هشداری است در برابر دستگاه قضایی که باید جدّی گرفته شود. مسئول دستگاه قضایی کشور، پیش از هر چیز به عنوان یک فقیه شیعی باید خود را ملجأ مردم بداند. اگر روزی محکمه‌های قضایی یک کشور نتوانند عدالت را میان مردم برقرار سازند، طبیعی است که ستم‌دیدگان راههای دیگری برای احقاق حقوق خود جستجو خواهند کرد و خدای ناکرده مقصد چنین جامعه‌ای آشوب، ناامنی و هتک حرمت مقدّسات است. در پایان امیدوارم همۀ دست اندرکاران نظام جمهوری اسلامی در رعایت مصالح دین خدا و مردم بکوشند و پاسدار اعتماد مردم باشند. والسلام علی عبادالله الصالحین قم، اسدالله بیات زنجانی 25 خرداد 1388 مصادف با 21 جمادی‌الثّانی 1430".

Monday, June 15, 2009

سخنان موسوی در تظاهرات امروز تهران


مهندس میرحسین موسوی در راهپیمانی میلیونی مردم تهران در اعتراض به تقلب آشکار در رای آنها، با احترام به مردم و حامیانش تاکید کرد که آماده پرداختن هرگونه هزینه برای تحقق آرمان های ملت ایران است.

میرحسین موسوی در اجتماع میلیونی مردم تهران و راهپیمایی آنها از شرق تهران تا میدان آزادی در اعتراض به نحوه شمارش آرا اظهار کرد: سلام بر شما ملت عزیز، سلام بر شما هموطنان. آمده ام تا ادای احترام به این همه ایستادگی و آگاهی بکنم. گروههای سیاسی متعددی درخواست مجوز کرده بودند تا یک راهپیمایی در اعتراض به تقلبات وسیع در انتخابات صورت گیرد. چون اجازه داده نشد و بنده شنیدم ممکن است مردم حضور پیدا کنند، آمدم تا همه را ضمن دعوت برای دفاع از حق خود به آرامش دعوت بکنم . آمده ام ، تا بهاری سبز «استقامت کنم» تا «نماد سبز» را به «یغما» نبرند .

وی بیان کرد: شما مردم بت شکن هستید ، شیشه شکن نیستید . آن کسانی دیروز اتوبوسها و موتورها را آتش زدند که دیشب به خوابگاههای دانشجویی حمله کردند و وحشیانه ضمن شکستن دست و سر و پا ، عده ای را از پنجره ها بیرون ریختند و عده زیادی را دستگیر کردند .

موسوی تاکید کرد که بنده قویاً خواهان آزادی بی درنگ همه این عزیزان هستم و از نیروهای دولتی می خواهم،دست از خشونت علیه مردم و فرزندان آنها بردارند .

وی ادمه داد: مردم ما با شعارهای الله اکبر و زیر سایه پرچم سبز اهل بیت (ع) به صورت مسالمت آمیز احقاق حق خود را می خواهند و احساس می کنند به شعور آنها بی احترامی شده است . من نامه ای به شورای نگهبان نوشته ام و موارد تخلف را شرح داده ام، گر چه امیدوار به شورای نگهبان نیستم. تعداد زیادی از اعضای شورای نگهبان در طول انتخابات بی طرفی خود را نگه نداشتند و از کاندیدای دولتی حمایت کردند .

موسوی بیان کرد: من از شما ملت عزیز، زنان و مردان، دانشجویان، روحانیون، هنرمندان، بازاریان، کارگران و کارمندان وهمه اقشار تشکر می کنم، به ویژه از اقلیت های عزیز.

وی افزود: ما باید با الله اکبر هایمان و از طریق راههای قانونی به دنبال حق پایمال شدة مردم خود باشیم و بتوانیم جلوی این پدیده، این دروغ آخرین، یعنی این تقلب و شعبده بازی حیرت آور بایستیم.

موسوی اظهار کرد: راه حل بنده، ابطال این انتخابات مخدوش است و این کمترین هزینه را برای ملت ما خواهد داشت وگرنه از اعتماد ملت به دولت و نظام هیچ چیزی باقی نخواهد ماند. البته من به همه عزیرانی که به تشخیص خود، سایر کاندیداها را انتخاب کرده اند،احترام گذاشته و سر تعظیم فرود می‌آورم و اعتراضم به عدم مراعات امانتداری و تخلف فاحش دست اندرکاران انتخابات است.

وی ادامه داد: مردم ما بر سر این حق خود ایستاده اند و من هم آماده ام همه گونه هزینه ای را برای تحقق آرمان های شما ملت عزیز بپردازم .

منبع سایت قلم

http://ghalamnews.org/news-21133.aspx

سخنان خاتمی از تظاهرات امروز تهران


رییس جمهور پیشین کشور اظهار کرد: اعتماد مردم به عنوان بزرگترین پشتوانه انقلاب و کشور لطمه دیده است.

سید محمد خاتمی که برای شرکت در مراسم راهپیمایی میلیونی مردم تهران در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری به میان مردم در خیابان آزادی تهران رفته بود؛ با سپاس از مردم به خاطر هوشیاری؛ حق خواهی و رفتار مدنی؛ ضمن توصیه بر تداوم حضور مدنی و آرام و متین و اعتراض منطقی آنان گفت: صدها هزارنفر در مسیری که تنها در روزهای انقلاب و بزرگداشت انقلاب اسلامی چنین جمعیتی به خود دیده در حقیقت اعتراضی روشن و صریح است به آنچه که به عنوان نتیجه انتخابات اعلام شده و نشان از این دارد که اعتماد مردم که بزرگترین پشتوانه انقلاب و کشور است لطمه دیده و همه باید برای بازگرداندن اعتماد ملی تلاش کنیم.

وی خاطرنشان کرد: پاسخ به درخواست بر حق این مردم برای صیانت از آرائشان تجدید این انتخابات یا تعیین یک هیأت صاحب صلاحیت بی طرف و شجاع و حقیقت یاب (و نه آنان که خود در این ماجرا متهم هستند) برای بررسی ماجرایی است که بر این انتخابات گذشته است؛ انتخاباتی که دلایل و شواهد کافی مانع از اعتماد به نتایج اعلام شده آن می گردد!

خاتمی در پایان تاکید کرد: همه باید قدر این ملت شریف؛ بزرگوار و آگاه را بدانند و به اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی آنان توجه شایسته بنمایند. این مردم پایه های نظام ما هستند و نظام را از خود می دانند و اگر اعتراضی هست در این است که چرا معیارهای اصلی انقلاب که از مهمترین آنها محوریت مردم و اهتمام به رأی و نظر آنهاست مورد خدشه و انحراف قرار می گیرد.

منبع سایت قلم

http://ghalamnews.org/news-21134.aspx

حالی‌ واسه حرف زدن ندارد

حداقل یک نفر کشته تو تظاهرات امروز ، خدا یا به ما رحم کن ، مگه ما از مردم دیگه دنیا چی‌ کم داریم؟ ،مگه ما چه جرمی‌ کردیم که باید اینطوری همیشه بد بختی بکشیم؟،مگه ما چی‌ مون از بقیه کمتر؟ چرا ما هیچ وقت نمیتونیم روی آرامش رو تو این مملکت ببینیم؟ ،چرا هر لحظه جون همه به لرزه است که قراره چی‌ بشه و یا چند لحظه پیش چی‌ اتفاقی‌ افتاده؟ا بابا فرق ما با این آدم‌های اینجا چیه که نشستن دارن واسه خودشون زندگی‌ می‌کنن ؟،آرامش دارن و شاید هر چند سال یه بار اسم نخست وزیرشون و دولتشون رو نشنون؟ ،و خیلی‌‌هاشون هم حتا نمیدونن که کی‌ مال کدوم حزب و الان تو حکومتشون چی‌ می‌گذره ؟ دارم دیونه میشم ،از اینجا دستم به هیچی‌ بند نیست ،تلفن به زور می‌تونم تماس بگیرم ، همه چی‌ رو قطع کردند،موبایل به زور میگیره ،وقتی‌ چت میکنی‌ ،هی‌ صدا قطع و وصل می‌شه ،شبکه‌های تلویزیون ایران که مزخرف میگن ،میمونه یهBBC که اون هم اعصاب من رو خورد کرده ،۴ تا مفسر میاره که چرت و پرت میگن و حالم رو به هم میزنه، گریه می‌کنم،گریه می‌کنم ،۳۰ سال از عمرم می‌گذره ،هزار جور اتفاق دیدم واسه خودم ،واسه خوانواده‌ام ،واسه دوستام ، واسه همهٔ اون‌ها که دارن اونجا زندگی‌ می‌کنن،واسه همهٔ اونها که مجبور شدن از اونجا برن بیرون زندگی‌ کنن،واسه همهٔ اون‌ها که یه رابطه با ایران و ایرانی‌ دارن،اینجا بد بختی هیچ کس هم نیست که بشه باهاش دردت رو بگی‌.همسایه مون فردای انتخابات من رو دیده میگه ،:

دوباره احمدی نژاد ،تبریک میگم بهتون که این همه جمعیت بهش رای دادین!!معلومه که همه با ایده هاش موافق هستن!!

خدایا دلم می‌خواد سرم رو بکوبم دیوار ،بابا باید دردمون رو به کی‌ بگیم ؟ بابا ما هیچی‌ نمیخوایم فقط یه خورده حق زندگی‌ آرام و بی‌ دردسر ،اینکه از حداقل‌ها برخوردار باشیم ،بابا به خدا این ملت چقدر تو فقر و بدبختی و بی‌ پولی‌ و فلاکت دست و پنجه نرم کنه؟؟،چقدر حق نداشته باشن که حرف راست بشنون ؟؟،چقدر حق مسائل ریز و خصوصی خودشون رو هم نداشته باشن؟؟ ،چقدر دسترسی به هیچ اطلاعاتی‌ نداشته باشن ؟؟،چقدر خفقان تو زندگی‌ شون رسوخ کرده ؟؟ بابا ما هم آدمیم حق زندگی‌ داریم ،ما ۶۰-۷۰ میلیون آدمی‌ که تو ایران هستیم ،حق نفس کشیدن داریم ،بابا ما هم به خدا عقل داریم ،احساس داریم ،شعور داریم،ما هم معنی‌ تمدن و فرهنگ و حرف راست و شعور رو میفهمیم،ما هم یه خورده استعداد داریم ، ما چی‌ مون از بقیه کمتر که هیچ موقع به عنوان یه انسان با حقوق انسانی‌ به ما نگاه نمی‌شه ؟؟حرف تمدن و فرهنگ و تاریخ که بشه گوش فلک رو کر می‌کنیم با این داشته هامون، از پشتوانه‌های ادبی‌ و فلسفی‌ و تاریخی‌ و خلاصه هر مدل پشتوانه ای‌ که بگی‌ داریم،هزار مدل آدم پیشرو و جلو دار تو تاریخمون داشتیم ،هزار مدل نویسنده و فیلسوف و فرهیخته داشتیم و داریم ،مدعی انواع و اقسام مدل‌های مختلف مکتب و ایده و هزار جور نظر یهٔ هستیم ،پس چرا هوائی واسه نفس کشیدن نداریم ؟؟،چرا نونی واسه خوردن نداریم ،؟؟ دارم دیونه میشم،میلیون میلیون آدم کشته شدن و خونشون ریخته شده ولی‌ هنوز به کف مطالبات اجتماعی هم نرسیدیم.

من بدجور شاکی‌ ام

اصلا این حرف‌ها هم که زدم اینجا ،همونی نیست که الان تو ذهن عصبی و مریضم می‌گذره ،یه سری حرف‌های سطحی که اصلا خودم هم که یه بار خوندمش احساس کردم که چه مزخرفاتی رو سر هم کردم ،این ،اون نیست که تو دلم می‌گذره ،دلم بد جور گرفته ،کلی‌ شاکیه ،کلی‌ بغض داره که حتا نمیتونه اون طوری که دلش می‌خواد حرفش رو بزنه.


موسوی در جمعیت

جوابیه آیت الله العظمی صانعی در پاسخ به نامه میر حسین موسوی

بسمه تعالی:ا

دوست مکرّم و یار و فرزند امام خمینی (سلام الله علیه)
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی (دام عزه)
بعدالتحیه والسلام؛

نامه دردمندانه، انسانی، اسلامی و ایمانی جنابعالی را دریافت کردم، امید آن داشتم که انتخاب شما با کوله باری ازتجربه و تعهد و دعای امام امت (سلام الله علیه) ویاران با وفایش، شادی مردم فهیم وآگاه ایران اسلامی را دوچندان کند. اما صد افسوس که چنین نشد، یقین بدانید که احقاق حقوق و احترام به رای مردم و صیانت از انتخاب آگاهانه ملت که درمتن نامه شما به خوبی نمایان است تنها از طریق آگاه نمودن همه انسانها و ادامه آن امکان پذیر است.ا

و اگر می پنداشتم که با تذکّر اینجانب گره ای ازمشکلات فعلی رفع می شد حتما به چنین امرمقدس و لازمی اقدام میکردم، تا شک و شبهه به وجود آمده درانتخابات و آرای مردم مرتفع گردد.ا

لکن با همه مشکلات و شرایط موجود چون باب دعا و توجه به خداوند بدون حجاب و مانع است و درهر زمان بشر می تواند با او ارتباط برقرارنماید برخود لازم می دانم که برای شما وهمه مردان و زنان این مرز و بوم و استمرار اهداف مقدس نهضت و جمهوری اسلامی امام خمینی (سلام الله علیه)- که همان اسلام ناب طرفدار کرامت وحقوق انسانهاست - دعا نمایم، برماست دعا و بر اوست اجابت.ا

در خاتمه همه ملت را به آرامش و حفظ نظم دعوت می نمایم تا بتوانند حقوق و مطالبات خود را که از اعظم آنها رای و انتخابشان می باشد از مجاری قانونی و آگاهی دهنده عینیت بخشند .ا

و امیدوارم در این موقعیت حساس و بهت زدگی جمعیت ها و توده هایی از مردم بتوانید با توکل به ذات باری تعالی و حمایت توده های مردم و دانشگاهها و روحانیون معظم از جمله مجمع روحانیون مبارز تهران و مجمع محققین و مدرسین قم ـ که همه آنها ازبزرگان علم و تحقیق میباشندـ و صدها و هزاران بزرگ دیگر از حوزه های قم و سایرحوزه های علمیه (حفظها الله عن الحدثان) با حفظ طمأنینه همیشگی، همبستگی و وحدت ملت و حقوق آنها را تامین نمایید که تنها عامل سعادت، اتحاد و وحدت کلمه وکلمه توحید«لااله الاالله» است .ا

دوشنبه 25/3/ 1388هجری شمسی
مطابق با 21جمادی الثانی 1430هجری قمری
قم المقدسه - یوسف صانع

Sunday, June 14, 2009

بيانيه‌ی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت شریف ایران

مشارکت پرشور و حماسه آفرین شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم در قالب حضوری سبز، مدنی و مسئولانه برای تعیین سرنوشت خویش تصویری زیبا و تحسین برانگیز از ملتی فرهیخته و با فرهنگ در انظار جهانیان به نمایش گذاشت

اگرچه این حضور پرشکوه به نحو زشت و نفرت انگیزی به بازی گرفته شد اما شما هرگز نباید به خاطر خلق این صحنه با شکوه که بیانگر درک و فهم عمیق و مسئولانه یک ملت نسبت به سرنوشت و و مشارکت در اداره امور خویش بود، خود را ملامت و یا احساس پشیمانی کنید. کمترین دستاورد این حضور گسترده، خسارت و هزینه سنگینی بود که بر اقتدارگرایان تحمیل کرد و نقاب از چهره خودکامگان قانون شکن و دروغپرداز برداشت؛ چرا که در صورت عدم حضور گسترده شما اقتدارگرایان می توانستند همین نتیجه را بدون هرگونه هزینه و با ظاهری دموکراتیک به نفع خود رقم بزنند و مدعی قانون گرایی و التزام و تعهد در برابر خواست و رأی مردم باشند و این دستاورد کمی نیست. بنابراین هرگز نباید از مشارکت گسترده خود در انتخابات احساس پشیمانی و خسران کنید. در عین حال ما به عنوان تشکل سیاسی متعهد به آرمانهای شما ملت بزرگ وظیفه خود می دانیم به خاطر عدم پیش بینی دقیق آنچه رخ داد و درنتیجه ناکامی در پاسداری از آراء شما عذر خواهی کنیم. ما البته بروز تقلبات و اعمال نفوذها را پیش بینی می کردیم و برای مقابله با آن تمهیداتی نیز اندیشیده بودیم، در عین حال مطمئن بودیم حضور گسترده و فراگیر شما در پای صندوق های رأی اقتدارگرایان را به تمکین در برابر خواست و اراده شما ناگزیر خواهد ساخت و هرگز گمان نمی کردیم آنان برای حفظ قدرت خود این گونه صریح و بی پرده بدیهی ترین موازین را زیر پا بگذارند. آنچه در این انتخابات رخ داد علاوه بر تقلبات و تخلفات گسترده و بی سابقه در صندوق های رأی، سوء استفاده حداکثری از تمامی امکانات و فرصت های در اختیار برای مهندسی آراء، رأی سازی بود.

کارشکنی سازمان یافته در حضور نمایندگان نامزدها در شعب اخذ رأی به طوری که تنها در شهر تهران، انتخابات بدون حضور نمایندگان نامزد ما در ٥٠ درصد شعب اخذ رأی برگزار شد، ممانعت از حضور نمایندگان نامزدها به هنگام پلمب صندوق ها و در نتیجه امکان خالی نبودن صندوق های بسیاری از شعب در آغاز اخذ رأی، عدم تأمین برگه های تعرفه رأی در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک و در نتیجه محروم ساختن بسیاری از هموطنان از دادن رأی در حالی که در این دوره برای اولین بار حدود سیزده میلیون برگه رأی اضافی به چاپ رسیده بود، بستن درهای شعب اخذ رأی قبل از پایان مهلت قانونی رأی گیری در بسیاری از شهرستان ها به رغم وجود صف های طولانی مردم ممانعت از حضور برخی از نمایندگان نامزد ما به هنگام شمارش آراء، اخراج نمایندگان نامزدها از سایت های تجمیع و شمارش نهایی آراء، قطع سیستم پیامک و اخلال کامل در سیستم رایانه ای تدارک دیده شده در ستاد میرحسین موسوی که می توانست اطلاعات دقیقی از تخلفات و نیز نتایج آراء صندوق های رأی در سراسر کشور را به تفکیک و به سرعت در اختیار مسئولان ستاد قرار دهد، و ... تنها بخش های آشکار تقلبات و تخلفات رخ داده در این انتخابات به شمار می رود. آقایان در مهندسی آراء و اعلام نتایج ساختگی نتایج انتخابات چنان شتابزده و ناشیانه عمل کرده اند که فراموش کردند سهمی برای آراء باطله وسفید در نظر بگیرند..

در نتیجه این انتخابات نه تنها از نظر میزان مشارکت بلکه از نظر گستردگی و انواع تقلبات در تاریخ معاصر ایران کم نظیر و بلکه بی نظیر است به طوری که می توان آن را انتخاباتی با مشارکت حداکثری و تخلفات حداکثری نامید که به کودتایی نرم علیه مردمسالاری و اراده و خواست ملت شبیه است تا یک انتخابات با حد اقل شرایط و موازین قانونی. این انتخابات در واقع نقطه اوج روند نامبارکی است که از انتخابات مجلس هفتم علیه جمهوریت و مردمسالاری در این کشور آغاز شد و اکنون می رود تا به نقطه عطفی در مسیر تحول ساختار سیاسی و قدرت نظام جمهوری اسلامی در محو اساس جمهوریت تبدیل شود. از این رو تأیید و یا سکوت در برابر این بدعت آشکار در حکم خیانت به آرمان های انقلاب اسلامی ایران است.

اکنون پس از انتخابات می توان به نحو روشن تری دریافت که مقصود برخی اقتدارگرایان در روزهای پیش از برگزاری انتخابات از احتمال وقوع انقلاب مخملی در واقع آماده سازی زمینه های ذهنی لازم برا انجام کودتایی مخملی بوده است.

با توجه به واقعیات تلخ فوق ما این انتخابات را فاقد مشروعیت قانونی و شرعی و در واقع کودتایی علیه وجه مردمسالار و جمهوری نظام به عنوان میراث بزرگ انقلاب و امام دانسته و مصرانه خواهان تعقیب و پیگرد قانونی برگزار کنندگان انتخابات و برگزاری مجدد انتخابات هستیم.

بدیهی است نتایج مهندسی شده و مجعول انتخابات چنان که شاهد بوده ایم نارضایتی ها و اعتراضات گسترده ای را در سطح کشور موجب شود. از این رو ما رفتارهای خشونت بار و وحشیانه اقتدارگرایان در برابر اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی مردم نسبت به انتخابات نامشروع اخیر را شدیداً محکوم کرده و نسبت به عواقب سوء و زیانباری که این گونه اقدامات بر اعتماد ملت و انسجام و همبستگی ملی برجای خواهد گذاشت هشدار می دهیم. ما همچنین ضمن این که مردم و جوانان عزیز را در ابراز نارضایتی و اعتراض خود به این انتخابات رسوا محق می دانیم از ایشان می خواهیم خشم خویش را کنترل کرده و از هرگونه رفتاری که می تواند به اغتشاش های کور و بی هدف تبدیل شده و برای سرکوب و رفتارهای خشن بهانه به دست اقتدارگرایان دهد، اکیداً پرهیز کنند. اقتدارگرایان یک بار توانستند اعتراضات 18 تیر را به فاجعه 23 تیر تبدیل کرده و برای مدت طولانی یأس و سرخوردگی را بر جامعه و به خصوص دانشگاه تحمیل کنند. شما مردم و به خصوص جوانان عزیز با هشیاری و آگاهی خود باید مانع از تکرار چنین فاجعه ای شوید و سعی کنید اعتراضات خود را هماهنگ با نظر رهبران اصلاحات و آقای میرحسین موسوی ابراز نمایید.

ما همچنین وظیفه خود می دانیم از آقای میرحسین موسوی به خاطر پایمردی و ایستادگی بر عهد خود با ملت و تلاش برای صیانت و دفاع از آراء ایشان تقدیر و تشکر کنیم.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

یکشنبه ٢٤ خرداد ١٣٨٨

.

درخواست صدور مجوز برای راهپیمایی آرام حامیان موسوی در سراسر کشور

در این درخواست مسیر راهپیمایی در تهران از میدان انقلاب تا میدان آزادی تعیین شده و سخنران مراسم نیز مهندس میرحسین موسوی خواهد بود.

رئیس ستاد انتخابات مهندس موسوی طی نامه‌ای از وزیر کشور درخواست کرد مجوز لازم برای راهپیمایی آرام مردم در سراسر کشور و در اعتراض به شیوه برگزاری انتخابات در ساعت 16 روز دوشنبه مورخ 25/3/88 را صادر نماید.
در این درخواست مسیر راهپیمایی در تهران از میدان انقلاب تا میدان آزادی تعیین شده و سخنران مراسم نیز مهندس میرحسین موسوی خواهد بود.
مسیر راهپیمایی در سایر استان‌ها و شهرستان‌ها نیز به صورت جداگانه تعیین و اعلام خواهد شد.

میرحسین ابطال انتخابات را خواستار شد

مهندس میرحسین موسوی در نامه‌ای خطاب به اعضای شورای نگهبان، رسیدگی به رفتارهای غیر قانونی مجریان و برگزارکنندگان انتخابات و همچنین بررسی ابطال انتخابات ٢٢ خردادماه را خواستار شد.

"بسمه تعالی

شورای محترم نگهبان

سلام علیکم
پیرو ده‌ها مکاتبه ستاد انتخاباتی اینجانب با آن شورا دایر بر تخلفات صریح انتخاباتی عوامل اجرایی وزارت کشور و نیز یکی از نامزدها که قطعاً در نتیجه انتخابات ٢٢ خرداد ماه مؤثر بوده است و ذیلاً به مواردی از آنها اشاره می‌شود، عدم صحت انتخابات محرز است و رسیدگی و ابطال آن درخواست می‌گردد:

١ - در ایام تبلیغات خصوصاً در مناظره آقای احمدی نژاد، اتهامات بزرگی علیه بعضی از شخصیت‌های حقیقی ازجمله آیت الله هاشمی رفسنجانی، ریاست محترم مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیز آقای ناطق نوری عضو محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس بازرسی ویژه مقام معظم رهبری، در رسانه ملی مطرح شد که بنا به اظهار صریح ریاست محترم قوه قضاییه و دادستان محترم کل کشور مصادیق روشن عمل مجرمانه بوده است. این اتهامات خوراک اصلی تبلیغات انتخاباتی آقای احمدی نژاد علیه سایر نامزدها، خصوصاً اینجانب قرار گرفت.
٢ - ایشان در مناظره‌های انتخاباتی اقدام به بیان مطالب خلاف امنیت ملی نمود که نتیجه آن زیر سؤال بردن بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی سلام الله علیه بود. به علاوه عمل ایشان در افشای بعضی از موضوعات محرمانه و سری با تلفیق موارد نادرست، ازجمله متهم کردن دولت جمهوری اسلامی و وزارت کشور به سازماندهی اوباش برای حمله به جوانان و مردم و بریدن کراوات‌ها و تراشیدن موی سر جوانان اتهاماتی واهی است که در هیچ مرجع قضایی مورد رسیدگی قرار نگرفته و بدیهی است که عملی مجرمانه محسوب می‌شود.
٣ - کارشکنی‌های عدیده مسئولانه وزارت کشور و بسیاری از فرمانداری‌ها، ازجمله فرمانداری تهران در ارائه کارت‌های نمایندگان جناب حجت الاسلام والمسلمین کروبی و اینجانب منجر به عدم امکان حضور تعداد قابل توجهی از نمایندگان ما دو نفر در محل شعب اخذ رأی و محل‌های شمارش و تجمیع آرا گردید و نمایندگان نامزدها هیچگونه نظارتی بر انتخابات نداشته‌اند.
٤ - برخلاف اعلام کتبی قبلی مبنی بر اینکه شمارش آرا و تجمیع آن دستی خواهد بود، ستاد انتخابات کشور در حالی که هنوز تعدادی از شعب در حال شمارش آرای مردم بودند اقدام به اعلام نتایج در حجم انبوه نمود. این در حالی بود که هنوز صورت جلسه‌های موسوم به فرم‌های ٢٢ و ٢٨ از هیات‌های اجرایی دریافت نشده و تنها ملاک ارائه آمار ارقام موجود در سیستم‌های رایانه‌ای بود که هیچگونه وجاهت قانونی ندارد و موجب التهاب اجتماعی و نگرانی در جامعه براساس آمارهای فاقد مبنای قانونی می‌شود.
٥ - صدها شعبه اخذ رأی در مناطق مختلف کشور ازجمله شیراز، تبریز، تهران و... در ساعات قبل و بعد از ظهر دچار کمبود تعرفه اخذ رأی شدند و این امر موجب توقف چند ساعته رأی گیری در آنها گردید. با توجه به اینکه تعداد تعرفه‌های چاپ شده با فرض بالاترین تعداد متصوره شرکت‌کنندگان به گونه‌ای بوده است که بیش از ١٧ میلیون تعرفه اضافی می‌توانست در اختیار وزارت کشور باشد تعلل شدیدی که در جریان توزیع تعرفه‌های انتخاباتی به چشم می‌خورد کاملاً ابهام برانگیز بود و نشان می‌داد که این تعلل و نیز اعلام توقف زمان رأی‌گیری، در حالی که هنوز تعداد قابل توجهی از مردم خواستار شرکت در انتخابات بودند از سر نگرانی نسبت به افزایش تعداد آرای ماخوذه از مرز ١٠٠ درصد افراد واجد شرایط بوده است. طبیعی است که چنین اموری شائبه وقوع اقدامات غیرقانونی گسترده و وجود تعداد بی‌شمار آرای تقلبی در صندوق‌ها را تحکیم می‌کند.
٦ - علاوه بر موارد فوق تخلفات فراوان صورت گرفته در روز و زمان اخذ رأی طی بیش از ٨٠ مورد نامه خطاب به آقای کدخدایی سخنگوی محترم شورای نگهبان توسط رابط اینجانب به آن شورا تقدیم شده است.
٧ - آقای احمدی نژاد در وقت تبلیغات اضافی که سازمان صدا و سیما به صورت غیرقانونی به ایشان اهدا کرد وقوع اقدامات ضد امنیتی را پیش‌بینی کرد و به طور ضمنی موفقیت خود را مسلم دانست و رقبا را متهم به توطئه چینی نمود، که تمامی اینها حاکی از برنامه‌ریزی‌های پشت پرده برای دستکاری نتایج انتخابات است. به همین ترتیب تیتر خبر پیروزی آقای احمدی نژاد در سایت رجانیوز، فارس و ایرنا که چند ساعت قبل از پایان اخذ رأی رویداد و نیز تعیین تیتر روزنامه کیهان با همین عنوان طراحی قبلی اعلام چنین نتیجه‌ای را مشخص می‌سازد.
٨ - نقص ماده ٤٠ قانون جرائم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و مداخله نظامیان و بسیج در انتخابات و شرکت در میتینگ‌های تبلیغاتی آقای احمدی‌نژاد و استفاده گسترده از امکانات دولتی و نقض ماده ٦٨ قانون انتخابات ازجمله تورگردی وزرا در استان‌ها و شهرستان‌ها (تا جایی که پس از سخنرانی معاون اول ریاست جمهوری در گیلان به ستاد اینجانب حمله شد) و حضور آقای وزیر خارجه در شهرهای مختلف ایلام، کرمانشاه، سمنان، گیلان و... در جلسات تبلیغاتی و استفاده آقای احمدی‌نژاد از هواپیمای اختصاصی دولت برای حضور در میتینگ‌های تبریز و ارومیه و اصفهان و... نمونه‌های دیگری از تخلفات از فصول مختلف قانون مذکور به ویژه فصل هفتم آن بوده است.
نظر به موارد فوق انتظار دارم درخواست اینجانب در مورد ابطال انتخابات ٢٢ خرداد ماه مورد رسیدگی و اقدام قرار گیرد.

میرحسین موسوی"

بیانیه جبهه مشارکت

به نام خدا
ملت شریف ایران

حضور با شکوه و دوران ساز شما در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در روز ۲۲ خرداد، نشانة عزمی ملی برای ایجاد تغییر و نجات ایران از پرتگاهی بود که دولت نهم پیش روی کشور و ملت قرار داده است و می توانست نوید دهندة فردایی روشن برای ایران عزیز باشد.

ولی با کمال تأسف اعلام نتیجه شگفتی‌آور انتخابات حکایت از سناریوئی از پیش طراحی شده داشت که به هیچ وجه برای مردم قابل تصور نبود و کودتائی انتخاباتی را نشان میداد . همانگونه که در روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی اتفاقاتی به هم پیوسته نگرانی از چنین طرح‌ریزی وسناریو پردازی را دامن می‌زد. توقیف روزنامه‌های حامی مهندس موسوی، قطع کامل شبکه پیامک، اختلال در شبکه تلفن همراه، اخلال در پذیرش نمایندگان ناظر معرفی شده از سوی مهندس موسوی و همچنین ایجاد مانع در اعمال نظارت آنان در شمارش آرا در تعداد زیادی از شعب اخذ رأی، اقدامات ایذایی توسط نیروهای امنیتی علیه ستادهای انتخاباتی مهندس موسوی و عدم ارائه مجوز به همایش‌ها و گردهمایی‌های حامیان ایشان، فیلتیرینگ کامل سایت‌های اطلاع‌رسانی حامی مهندس موسوی در روز انتخابات، قطع کامل شبکه ارتباطی کمیته صیانت از آراء، و در نهایت اعلام عجولانه و دستپاچه نتایج از پیش تعیین شده به همان شکلی که قبل از پایان رای گیری در رسانه های حامی دولت اعلام شده بود همه و همه نشان‌دهندة عزم جدی برای حاکم کردن خواست و اراده اقلیتی اقتدارگرا و قدرت طلب به جای رأی مردم است.

جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن پوزش از شما ملت ایران از آن جهت که علیرغم همه تمهیدات به سبب قانون شکنی های دست اندکاران انتخابات سو فشارها و تضییقات دستگاه‌های دولت نتوانسته است از رأی شما صیانت و حفاظت نماید اعلام می‌دارد که از نظر این حزب انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری تماما مخدوش و غیر قابل دفاع است و لذا از متصدیان امر خواستار ابطال انتخابات، برخورد قانونی با متخلفان و برگزاری مجدد انتخابات تحت نظارت کامل ملت و نمایندگان قانونی نامزدهای انتخابات است.

همه دلسوزان ایران می‌دانند که این فرایند به هیچ عنوان به صلاح کشور نخواهد بود از این رو از همه آنان می خواهیم که تلاشی ملی را برای توقف این روند، سامان داده و امید و نشاط و همبستگی ملی را به جامعه ایران بازگردانند.

جبهه مشارکت ضمن اینکه دولت و مسئولین انتخابات را مسئول شرائط بوجود آمده میداند از همه هواداران خود میخواهد با هوشیاری کامل اعتراضات خود را در چارچوب های مدنی ساماندهی نمایند و از اقداماتی که می تواند منجر به تنش و تشنج گردد پرهیز نمایند تا مسئولین وضع موجود نتوانند با ایجاد فضای امنیتی و پلیسی و جو سرکوب اصل مسئله و خواست شما را که ابطال انتخابات است به محاق برند.

جبهه مشارکت ایران اسلامی