Tuesday, December 12, 2006

انتخابات

چند روز ديگه انتخابات شورا ها و خبرگانه
باز هم همون بحث هاي هميشگي به راهه
راي بديم يا نديم؟؟؟
باز هم همون استدلال هاي هميشگي ،
- راي بديم. چون درست كه همه اين افراد لزوما كانديدا هاي مورد نظر ما نيستن ولي بي نظري و راي ندادن يه برگ برنده ايه براي جناح و افرادي كه كاملا اصول فكريشون با اصول فكري و ايدئولوژي ما مخالف و خيلي تفاوت فاحسي بين ما و اون ها وجود داره و با اين تفاسير با راي آوردن اون ها اتفاقات خيلي وحشتناك تري در انتظار ماست . پس بهتره راي داد و هرچند خيلي هو اون ليست مورد نظر ، تو با همه نفراتش موافق نيستي ( يعني همون اصطلاح عاميانه بين بد و بدتر ، بهتره بد رو انتخاب كني- حالم از اين اصطلاح بهم مي خوره – هر بار مي شنومش دلم مي خواد داد بزنم- نمي دونم چند سال مي خوايم بين بد و بدتر انتخاب كنيم )
-راي نديم .اگه راي بديم يعني داريم اين حكومت رو با تمام بدي و خوبيش تاييد مي كنيم و حكومت از راي من و شما استفاده مي كنه براي تثبيت قدرت خودش . چون در عمل اون ها هر كاري دلشون بخواد انجام مي دن و هر كسي رو دلشون بخواد برنده مي كنن و سر من و شما رو گول مي مالن كه بععله با راي ملت شهيد پرور و حامي حكومت ، اين انتخابات برگزار شد و و در يه انتخابات آزاد مردم به اين جماعت راي دادن !!!
حالا بيا اثبات كن كه نه اينطور نبوده!!!!!!!
توي هر انتخاباتي هميشه اين دو بحث باز بوده و همه يا داشتن با موضع اول استدلال مي كردن ، يا با موضع دوم كه مي گرفتن بحث مي كردن.

ولي من تو دسته اولي ها هستم و مي گم كه بايد راي بديم

زندگي

سلام
چند روزي مي شه كه ننوشتم
اينقدر روز مرگي وقتم رو مي گيره كه فرصتي براي غير اون برام نمي ذاره
خيلي چيز ها رو گوشه ذهنم اين چند روزه هي گذاشته بودم و مي ذارم كه اينجا بنويسم
هر لحظه كه يه اتفاقي مي افته يا به يه چيزي حساس مي شم يا يه موضوعي يا صحنه اي ذهن من رو مدت ها مشغول مي كنه ، و راجع بهش در گيري ذهني پيدا مي كنم رو با خودم مي گم كه يادم باشه يه بار ديگه تو اينجا در ميونش بذارم

ديشب درباره اوريانا فالاچي مي خوندم يه چيزي تو خاطراتش مي گه
مي گه قبل از اينكه بره ويتنام خواهر كوچيكش اليزابتا ازش مي پرسه زندگي يعني چي؟؟ اون
جواب مي ده : زندگي يه لحظه ايه بين تولد تا مرگ ، همين
وقتي مي ره ويتنام و اون صحنه هاي وحشتناك رو مي بينه و اون دست و پا زدن تو مرگ و زندگي
و زنده موندن و نفس كشيدن و ادامه دادن ، بدون اينكه به هيچ چيز ديگه اي فكر كني ، اون موقع وقتي بر مي گرده و ازش مي پرسن زندگي يعني چي؟
اون جواب مي ده زندگي مثل يه ظرفي مي مونه كه بايستي خوب پرش(با ضمه بخونين) كرد حتي
اگه ظرفش هم بشكنه و جايي براي پر شدن نداشته باشه باز هم بايد ادامه داد و پرش كرد. و هر
لحظه بايد به اين موضوع فكر كني كه نهايت تلاشت رو بكني كه اون لحظه زندگي رو خوب پر كني

اون لحظه كه اين رو خوندم ، با خودم فكر كردم كه من براي زندگي خودم چقدر انرژي مي ذارم
كه خوب پرش كنم
شايد هم يه لحظه هايي پر كردن اون رو به يه آينده نامعلوم وا گذار مي كنم