Monday, January 24, 2011

به در میکوبم تق تق تق....

باید استاد و فرود آمد بر آستان دری که کوبه ندارد..چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و اگر بی گاه به در کوفتنت پاسخی نمی اید


3 comments:

پیپ خسته said...

سلام ،من یه ترس خیلی‌ زیاد بعد این مناظره پیدا کردم ،اون اینکه به نظر میاد رقیب به همین راحتی‌‌ها حاضر نیست سندلی‌ رو واگذار کنه، و از همه مهمتر اینکه قدرت نظامی داره ،ترس از یه تخریب وحشتناک که دامن مردم رو بگیره ،جدا از درست یا غلط بودن حرف هاش،بازی کثیفی رو شروع کرده،امیدوارم که دعواهای این‌ها دامن مردم عادی رو نگیره که تاریخ داره تکرار می‌شه.من که خیلی‌ ترسیدام
سلام.جملات بالا کامنتیه که شما دو سال پیش بعد از مناظره محمود و میرحسین گذاشتید.از قدرت پیش بینیتون خیلی خوشم اومد.دقیقا بلایی که سرمون آوردن رو شما همون موقع پیش بینی کردید و ترستون کاملا درست بوده.هنوز از خوندن کامنتتون حیرت زده ام.آفرین

ر باغ ما ببار said...

سلام. ممنون که کامنت من رو یاد آوری کردین، ولی‌ برام جالب شد که من کجا این کامنت رو گذشته بودم،که شما یادتونه ولی‌ خودم یادم نیست!؟؟


بگذریم

داستان غریبی این روز ها، روز هایی که دیگه همین حس ترس هم دیگه نیست، برای من اول ترس بود، بعد وحشت از خود عمل بود بعد به عصبانیت رسید و به .... یه سیکل معیوب، حالا دیگه اون ترس هم دیگه نیست، یه سکوت و رخوت و بی‌ عملی‌ و مثل سنگ شدن همراه با دپرشن نشی‌ از یه شوک عظیم!

ببخشید که کلمه‌ای که بتونه همهٔ این معنی‌ رو باهم بده پیدا نکردم

masirservices said...

واقعا روزگار بدی شده